کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

رقابت‌های پشت پرده پروژه تاپی

روایت کتاب «جنگ اشباح» درباره خط لوله تاپی

15 فروردين 1401 ساعت 13:02

نویسنده کتاب «جنگ اشباح؛ رقابت سرویس‌های امنیتی خارجی در جنگ‌های داخلی افغانستان» روایت جالبی از تجربه تلخ شرکت آمریکائی یونوکال در احداث خط لوله انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان (از مسیر افغانستان) مشتمل بر چالش‌های جدی و واقعی بر سر راه احداث خط لوله مزبور آورده است. طبق این روایت حدس زده می‌شود آمریکا از دهه 90 میلادی یعنی پیش از حملات 11 سپتامبر، به طور کلی پروژه احداث خط لوله انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان (از مسیر افغانستان) که بعدها به تاپی مشهور شد را کنار گذارده است. چنان که طی 19 سال اشغال نظامی افغانستان توسط آمریکا و متحدان آن نیز هیچ اقدام جدی برای اجرایی شدن تاپی صورت نگرفت.


مطالعات شرق/

سید قاسم ذاکری*

درآمد
استیو کول نویسنده آمریکائی کتاب «جنگ اشباح؛ رقابت سرویس‌های امنیتی خارجی در جنگ‌های داخلی افغانستان» در کتاب یاد شده روایت جالبی از تجربه تلخ شرکت آمریکائی یونوکال در احداث خط لوله انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان (از مسیر افغانستان) مشتمل بر چالش‌های جدی و واقعی بر سر راه احداث خط لوله مزبور آورده است. با نظرداشت دسترسی‌های خوب نویسنده، همچنین اطلاعات ارزشمندی که در این کتاب درباره چگونگی دخالت‌های خارجی در جنگ‌های داخلی افغانستان در زمان اشغال شوروی در دهه 60 ه.ش ارائه شده است، حدس زده می‌شود روایت تجربه تلخ شرکت آمریکائی یونوکال نیز تا حد زیادی مقرون به صحت باشد. طبق این روایت حدس زده می‌شود آمریکا از دهه 90 میلادی یعنی پیش از حملات 11 سپتامبر، به طور کلی پروژه احداث خط لوله انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان (از مسیر افغانستان) که بعدها به تاپی مشهور شد را کنار گذارده است چنانکه طی 19 سال اشغال نظامی افغانستان توسط آمریکا و متحدان او، این کشورها هیچ کاری به نفع طرح تاپی نکردند.

چکیده گزارش کتاب «جنگ اشباح»
ذیلا چکیده‌ای از روایت اخیرالذکر برگرفته از ترجمه فارسی کتاب «جنگ اشباح» که در صفحات 314-295 همچنین صفحات 328-327 این ترجمه آمده است نقل می‌گردد:
شرکت نفتی یونوکال در دهه 90 میلادی دوازدهمین شرکت نفتی آمریکا بود. این شرکت در سال 1994 مبلغ 150 میلیون دلار زیان دیده بود بنابراین مدیران این شرکت، بهره‌برداری از میادین انرژی در جمهو‌ری‌های شوروی سابق را فرصت خوبی برای انتفاع اقتصادی و جبران زیان یافتند. واقعیت آن است که در دهه 90 میلادی پاکستان با بحران شدید انرژی روبرو شده بود و آن زمان برآورد می‌شد که این کشور تا سال 2010 به یک میلیارد متر مکعب گاز نیاز پیدا خواهد کرد. شرکت آمریکائی یونوکال طرح انتقال گاز از ترکمنستان به پاکستان را آماده کرد ولی به موازات آن یک شرکت آرژانتینی نیز به نام « بریداس» پیگیر اجرای این طرح شده بود. مارتین میلر معاون رئیس کل یونوکال در امور پژوهش و تولید، مسئول انجام این طرح شده بود. نامبرده برای پیشرفت کار طی سال‌های دهه 90م سفرهای زیادی به منطقه انجام داد.

میلر حتی پیش از تسلط طالبان بر کابل، اقدام به تشکیل مجمع مشورتی جهت ایجاد لابی احداث خط لوله شامل کارشناسان برجسته آمریکائی در امور آسیای مرکزی و آسیای جنوبی نظیر زلمی خلیل‌زاد و سفرای پیشین آمریکا در منطقه نموده و دفتری را نیز در قندهار دائر کرده بود.  طبق طرحی که شرکت یونوکال تهیه کرده بود با نظرداشت اهمیت جاده قندهار برای دولت پاکستان در امر مبادلات بازرگانی و انتقال کالا میان افغانستان و پاکستان، مسیر این خط لوله طوری طراحی شده بود که از کنار جاده قندهار به پاکستان عبور نماید. توضیح آنکه اهمیت جاده قندهار برای بی‌نظیر بوتو نخست وزیر وقت پاکستان و دیگر ارکان حکومتی در اسلام‌آباد به حدی بود که بهانه اصلی و اولیه در حمایت پاکستان از شکل‌گیری جنبش طالبان در دهه 90 م. در واقع تامین امنیت این جاده در ولایت قندهار بوده است. 

وقتی مارتین میلر از شرکت یونوکال به منطقه سفر کرد در درجه اول متوجه موانع و عوارض زمین ساختی و توپوگرافیک در مسیر احداث خط لوله در افغانستان و پاکستان شد. به گفته مارتین میلر او به خوبی متوجه ابعاد بلندپروازی‌های تاریخی در این طرح شده بود زیرا مسیر انتقال خط لوله تقریبا همان مسیری بود که قبلا در طول تاریخ سردارانی مثل اسکندر مقدونی، چنگیز خان مغول، [امیر تیمور گورکانی] و مارکوپولو - جهانگرد ونیزی- از آن عبور کرده بودند.

پس از موانع زمین ساختی، دومین موضوعی که سبب تعجب بلکه عصبانیت مارتین میلر شد سیستم دست و پاگیر، کُند و فاسد اداری در ترکمنستان بود. مارتین میلر در گفتگوهای فنی، کارشناسی و اجرائی با مسئولین وزارت انرژی ترکمنستان از این که می‌دید طرف ترکمنی در ملاقات‌ها، آشکارا داد و فریاد راه انداخته و میلر را تهدید می‌کند، جاخورده بود؛ چون تاکنون در طول عمر کاری خود که اکنون به بازنشستگی نزدیک می‌شد با چنین مواردی در گفتگوهای بازرگانی مواجه نشده بود. مارتین میلر خیلی زود در عشق‌آباد متوجه شد که شرکت‌های نفتی عربی از خاورمیانه همچنین برخی شرکت‌ها از اروپای شرقی صرفا از طریق پرداخت رشوه به مسئولین ترکمن کارهای خود را پیش می‌برند. مارتین میلر همچنین دریافت که برخی شرکت‌های آمریکائی نیز از طریق انجام زد و بند و رشوه دادن و برقراری شراکت با برخی شرکت‌های تُرک یا شرکت‌های عربی پیگیر برنامه‌های بازرگانی خود در ترکمنستان هستند.

مارتین میلر در عشق‌آباد به عنوان اولین ایستگاه فعالیت‌های خود، هم زمان دو کار انجام داد: اول به سفیر آمریکا در عشق‌آباد متوسل شد به طوری که سفیر آمریکا نقش زیادی در برقراری روابط دوستی میان صفر مراد نیازوف رئیس جمهور وقت ترکمنستان با مدیریت شرکت یونوکال ایفا نمود. رئیس جمهور ترکمنستان بالاخره با گزینش یونوکال، شرکت «بریداس» را کنار گذارد. کار دوم مارتین میلر عبارت بود از پیدا کردن شرکت مرموز « دلتا» از عربستان سعودی! شرکت «دلتا» در زمینه میادین گازی صاحب تجربه بود. واقعیت آن است که شرکت یونوکال اساسا هیچ نیازی به شرکت «دلتا» نداشت و تنها علت انتخاب این شرکت، یافتن راهکاری برای پرداخت رشوه به مسئولین دولتی در ترکمنستان بود چون طبق مقررات آمریکا، یونوکال اجازه پرداخت مستقیم رشوه نداشت لذا یونوکال در پوشش ربط دادن سرمایه‌گذاری در این پروژه به مسائل امنیتی (ولی در واقع برای پرداخت رشوه به مسئولین ترکمنستان) اقدام به انعقاد تفاهم نامه همکاری با شرکت «دلتا» نمود.

در حالی که یکی از اهداف اصلی دولت ترکمنستان کاستن از وابستگی‌های خود به روسیه در زمینه‌های نفتی و گازی بود، دولت بیل کلینتون در آمریکا هم بنا به دلائل کاستن از نفوذ روسیه در آسیای مرکزی همچنین دور کردن ایران از طرح‌های انتقال انرژی از آسیای مرکزی به آسیای جنوبی، از ایده انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان حمایت می‌کرد. بدون شک کنار گذاردن ایران از بازار انرژی در آسیای مرکزی بخشی از سیاست‌های آمریکا در منطقه بود. دولت آمریکا در عالی‌ترین سطوح از انگیزه‌های کافی برای حمایت از احداث خط لوله انتقال انرژی از ترکمنستان به پاکستان (از مسیر افغانستان) یعنی برنامه شرکت یونوکال برخوردار بود. انگیزه سعودی در پشتیبانی از برنامه خانم بوتو نخست وزیر وقت پاکستان جهت اتصال آسیای مرکزی و جنوبی به همدیگر عمدتا منزوی ساختن ایران بود. پیش از شرکت یونوکال، یک بازرگان ایتالیائی تبار آرژانتینی به نام کارلوس بلگرانی به عنوان مدیر شرکت «بریداس» در بوئنوس‌آیرس، ایده انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان (از مسیر افغانستان) را با شاهزاده ترکی فیصل رئیس دستگاه اطلاعات و امنیت سعودی مطرح کرده بود.

ترکی فیصل ضمن موافقت با طرح بلگرانی، زمینه برقراری تماس‌های او با مسئولان عالی رتبه پاکستانی را فراهم کرد. از آنجا که ترکی فیصل، بلگرانی را به مقامات پاکستانی معرفی کرده بود، لذا بی‌نظیر بوتو نخست وزیر وقت پاکستان، بلگرانی را به وزارتخانه‌های ذیربط در اسلام‌آباد معرفی کرد. واقعیت آن است که وزارتخانه‌های تخصصی در اسلام‌آباد بابت امکان اجرائی شدن این طرح بنا به دلائل صرفا فنی و اجرائی ابراز تردید کردند ولی طبق دستور نخست وزیر در لزوم همکاری با بلگرانی، به او گفتند با توجه به نیاز پاکستان به گاز، اگر چنین گازی به پاکستان برسد آن را خریداری خواهیم کرد. در فضای سنگین رقابت شکل گرفته میان «بریداس» و یونوکال در حالی که امکان همکاری میان دو شرکت نفتی اخیرالذکر وجود نداشت، دستگاه اطلاعات و امنیت سعودی در کنار دولت پاکستان طرف بلگرانی را گرفته بودند ولی رئیس جمهور ترکمنستان کار را با شرکت یونوکال تمام کرده و «بریداس» را کنار گذاشته بود.

صفر مراد نیازوف رئیس جمهور وقت ترکمنستان در آستانه سفر به نیویورک برای شرکت در پنجاهمین سالگرد تشکیل سازمان ملل متحد از شرکت یونوکال خواست در مورد قرارداد انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان (از مسیر افغانستان) سر و صدای مطبوعاتی به راه بیاندازد تا اراده عشق‌آباد در سیاست عدم اتکا به روسیه را به جهانیان نشان دهد. شرکت یونوکال نیز در زمان سفر وی به نیویورک اقدام به برگزاری مراسم با شکوهی با حضور هنری کیسینجر جهت رونمائی از طرح انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان (از مسیر افغانستان) نمود. هر چند هیچ افغانستانی به این مراسم دعوت نشد ولی گفته شد به زودی با افغانستانی‌ها هم توافق حاصل خواهد شد.

در واشنگتن در حالی که کاخ سفید و شورای امنیت ملی آمریکا طرفدار این طرح بودند و وزارت خارجه نیز به زودی به جمع حامیان این ایده پیوست ولی سازمان سیا از ابتدا بنا به دلائل و ملاحظات امنیتی از جمله ناامنی فزاینده در مسیر خط لوله در افغانستان و پاکستان با آن مخالف بود. یکی از مشکلات اصلی این بود که هیچ بانکی حاضر به تامین مالی این طرح پرخطر نمی‌شد. تنها راه حل، افزایش نرخ سود وام‌های اعطائی برای این پروژه بود که چنین راهکاری به خاطر نرخ بالای سود سبب شده بود این طرح دیگر صرفه اقتصادی نداشته باشد. بانک جهانی و بانک توسعه آسیائی هم حاضر به تامین مالی این طرح نشده بودند.

مانع تازه دیگری که بر سر راه فعالیت شرکت یونوکال بوجود آمد عبارت بود از مشاجره تلخ و زننده سفیر آمریکا در اسلام‌آباد با بی‌نظیر بوتو نخست وزیر وقت پاکستان! داستان از این قرار بود که سفارت آمریکا در اسلام‌آباد پس از دریافت رهنمود همکاری حداکثری با شرکت یونوکال از واشنگتن، با جدیت پیگیر منافع شرکت یونوکال در پاکستان شد. آمریکایی‌ها در ادامه پیگیری جلب موافقت دولت پاکستان با انعقاد قرارداد با شرکت یونوکال دریافتند قبلا شرکت «بریداس» با پرداخت رشوه به آصف علی زرداری شوهر بی‌نظیر بوتو و برخی دیگر از وزرا و مسئولین پاکستانی، اقدام به انعقاد قرارداد با پاکستان کرده است. پیگیری منافع شرکت یونوکال از جانب سفیر آمریکا منجر به مشاجره تلخی میان او و بی‌نظیر بوتو شد چون سفیر آمریکا در ملاقات با نخست وزیر وقت پاکستان به او تفهیم کرد که می‌داند شوهر او از شرکت «بریداس» پول گرفته است! این جمله سفیر آمریکا سبب عصبانیت بی‌نظیر بوتو شد چنان که سفیر آمریکا را از اتاق خود بیرون کرد!

هم زمان با بالا گرفتن مشاجره میان دولت آمریکا و پاکستان، مسئولین حکومت طالبان در افغانستان هم روی خوشی به پیشنهادات شرکت یونوکال نشان ندادند. نکته عجیب آن است که تا پیش از تسلط طالبان بر تمامی افغانستان از جمله شهر کابل، شرکت یونوکال و اعضای مجمع مشورتی آن مثل زلمی خلیل‌زاد و دیپلمات‌های برجسته آمریکائی با مفروض دانستن همراهی کامل طالبان با شرکت یونوکال در طرح احداث خط لوله انرژی، به نحوی تبدیل به طرفداران و حامیان طالبان در واشنگتن شده بودند در حالی که اینک طالبان تحت تاثیر حامی اصلی خود یعنی دولت پاکستان، شرکت آمریکائی یونوکال را از این طرح کنار می‌گذارد. به دنبال مشاجرات یاد شده، سازمان سیا نسبت به مخاطرات امنیتی احتمالی علیه افراد وابسته به شرکت یونوکال در افغانستان، آسیای مرکزی و پاکستان هشدار داد. بعدا معلوم شد حکومت طالبان نیز با اشاره اسلام‌آباد در ازای دریافت یک میلیون دلار رشوه‌ای که از طرف «بریداس» به حساب طالبان در یکی از بانک‌های نیویورک واریز شده بود به صورت محرمانه اقدام به انعقاد قرارداد با «بریداس» کرده بود در حالی که طالبان در آن شرائط مایل نبود طوری وانمود شود که عدم انعقاد قرارداد با شرکت یونوکال به خاطر دشمنی طالبان با آمریکا بوده است.

ارزیابی
جدای از مطالب نقل شده از نویسنده کتاب «جنگ اشباح» که ذکر آن رفت واقعیت آن است که آمریکا پس از کنار گذارده شدن شرکت یونوکال از طرح، برای همیشه خود را از طرح انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان (از مسیر افغانستان) عقب کشید مخصوصا که پس از مدتی دریافت، روسیه برای پیشگیری از انتقال گاز آسیای مرکزی و حوزه خزر به اروپا تبدیل به حامی و پشتیبان طرح خط لوله تاپی شده است. آمریکا طی 19 سال اشغال نظامی افغانستان هیچ کاری به نفع طرح تاپی نکرد.
انتهای مطلب/

*کارشناس روابط بین‌الملل


کد مطلب: 3025

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/3025/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir