کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

فرصت‌ها و چالش‌های چین در افغانستان پسا 11 سپتامبر

23 آذر 1396 ساعت 12:47

مولف : عبدالشکور سالنگی

چین که در دهه 90 میلادی با طالبان وارد تعامل شده بود و از طریق پاکستان موفق شده بود نگرانی‌های خود در زمینه شورشیان ایغوری مستقر در خاک افغانستان را برطرف سازد، پس از فروپاشی حاکمیت طالبان در افغانستان، همانند دیگر اعضای جامعه بین‌الملل وارد اردوگاه کشورهای متعهد به بازسازی افغانستان شد. در فضای باز سیاسی و اقتصادی‌ موجود در افغانستان پساطالبان، چین بر اساس آنچه که سیاست‌های اعلامی این کشور حکم می‌کرد با رویکرد اقتصادی به صحنه افغانستان ورود کرد و اقدام به سرمایه‌گذاری در زیربناهای اقتصادی این کشور نمود. اما همسویی پکن با ایالات متحده در افغانستان دیری نپایید و تقابل‌ این دو بازیگر تغییراتی را در سیاست پکن پدیدار کرد.


ایران شرقی/

این که چین در مورد همسایه‌ای با کمترین مرز مشترک در منتهی‌الیه مرزهای شرقی‌اش قبل از حوادث یازده سپتامبر چه تعاملی داشت؛ بحث جداگانه و مفصلی می‌طلبد اما این را باید گفت که در دهه ۸۰ میلادی چین از مجاهدین در مقابل حضور شوروی در افغانستان حمایت کرده و با ارسال اسلحه به کمک آنها  شتافته بود. در دهه ۱۹۹۰ چین برای اهدافی که امروزه هم تا حدودی از جانب آن کشور دنبال می‌شود، با طالبان وارد ارتباط شد. جدای از این پس زمینه تاریخی [که البته به زمان حال هم تأثیر داشته است]، آنچه مهم است، پرداختن به نقش و حضور چین در افغانستان پساطالبان یا به نگاهی دیگر، به افغانستان پسایازده سپتامبر توام با حضور ایالات متحده در این کشور است. در این رابطه می‌توان چند محور را مورد بررسی قرار داد.
 
رویکرد چین نسبت به حضور ایالات متحده در افغانستان
پس از حوادث یازده سپتامبر ایالات متحده با لشکر عظیمی که همراهی مستقیم  و غیر مستقیم بخش بزرگی از کشورهای جهان را با خود داشت برای [آنچه گفته شد] نابودی لانه‌های تروریزم بین‌المللی در قامت القاعده و طالبان به افغانستان هجوم آورد. حضور ایالات متحده در افغانستان  و تا حدودی در آسیای مرکزی، وضعیت و نگاه چین را هم  به منطقه دچار تحول کرد. از این رو، چین همانند روسیه در ابتدا از حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان استقبال کرده و حضور آن کشور را در جهت مبارزه با تروریزم که خود از آن در رنج بود، به اقبال نیک نگریست. به خصوص نابودی پایگاه‌های تروریستی در خاک افغانستان می‌توانست ضربه مهلکی بر پیکره گروه‌های فعال در منطقه سین‌کیانگ باشد (هر چند در زمینه مبارزه با جدایی طلبی و فعالیت گروه‌های تندروی مذهبی یک دیدگاه واحد بین کشورهای منطقه و چین وجود داشت، با آن هم تا قبل از یازده سپتامبر، مهار و انهدام گروه‌های فعال به صورت واقعی و مورد قناعت  به ‌خصوص طرف چینی نبود). بنابراین، چین از این فرصت به دست آمده در صدد استفاده برآمد.1 در کنار این نگاه امنیتی چین نسبت به افغانستان که تا حدودی حضور نظامی ناتو و ایالات متحده را در افغانستان برای آن کشور قابل تحمل کرد؛ با استقرار دولت جدید در افغانستان، این کشور فعالیت‌های اقتصادی خود را نیز در افغانستان آغاز نمود تا جایی که تبدیل به بزرگ‌ترین کشور سرمایه‌گذار در افغانستان شد.2
 
نقش چین در افغانستان پساطالبان
همچنان که گفته شد، حضور ایالات متحده در افغانستان پاسخی بود به بزرگ‌ترین دل‌مشغولی چین نسبت به افغانستان. هرچند این کشور در دهه ۱۹۹۰ توانسته بود با طالبان از در مماشات وارد شده و تا حدودی از طریق پاکستان موفق شده بود این تضمین را از طالبان بگیرد که آن گروه برای شورشیان اویغوری اجازه فعالیت ضد چین را در مناطق تحت حاکمیت شان ندهد.3 پس از فروپاشی حاکمیت طالبانی در افغانستان، چنین همانند اکثر کشورهای رقیب و رفیق ایالات متحده وارد اردوگاه کشورهای متعهد به بازسازی افغانستان شد. در کنار این، فضای باز سیاسی و اقتصادی‌ که در افغانستان پساطالبان فراهم شد، چین مطابق به آنچه که سیاست‌های اعلامی این کشور هم حکم می‌کند،4 با روحیه و رویکرد اقتصادی به افغانستان وارد شده و چنانکه قبلاً یاد شد، اقدام به سرمایه‌گذاری در زیربناهای اقتصادی افغانستان کرد. طالبان که پس از یک رخوت چند ساله از سال‌ ۲۰۰۵ به بعد شروع به صف‌آرایی جدید کرده و دوباره به نیروی چالش‌زا و مشکل‌آفرین در مقابل دولت افغانستان و حامیان بین‌المللی آن تبدیل شد، مانع و مزاحمی برای اجرای نیات اقتصادی چین در افغانستان هم قلمداد شد. چین که در گذشته کانال ارتباطی‌ای با طالبان داشت، این بار به دلیل اینکه طالبان در مقابل ایالات متحده جنگیده و دیگر وجهه کاملاً تروریستی به خود گرفته بود، با احتیاط بیشتری به سوی آن گروه گام برداشت. با این وجود، طالبان بر سر همان قولی که در گذشته به چین داده بودند وفادار بوده و مزاحمت جدی‌ای برای چین در افغانستان ایجاد نکرد.
موفقیت‌‌های دو طرفه چین در افغانستان یعنی از یک سو بدست آوردن قرارداد‌های بزرگ اقتصادی در زمینه استخراج معادن در این کشور از سوی دیگر داشتن رابطه مخملی و نامرئی با طالبان 5 ایالات متحده را واداشت تا اقدام به کوتاه کردن دست چین از کندوی عسلی به نام افغانستان کند6 و بسیاری از تحلیل‌های تبلیغاتی از سوی مقامات و رسانه‌های آمریکایی‌ها هم توانست مقامات واشنگتن را برای محدود ساختن نقش چین در افغانستان بیشتر ترغیب کند. به عنوان نمونه تحلیل‌گری به نام رابرت کاپلان در مقاله‌ای که در نیویورک تایمز منتشر شد، نوشته بود: «مشکل این است که آمریکا خون و ثروت خود را قربانی می‌کند، فایده را چین بدست می‌آورد.»7 و یا فریدریک ستار رئیس مرکز مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز در مقاله دیگری به صورت بی‌پرده‌تری نوشته بود: «زحمت را ما متقبل می‌شویم اما میوه را چین می‌خورد»8 از همین‌رو، بعد از مدتی تمام پروژه‌های اکتشافی که چین در افغانستان بدست آورده بود و حتی در مواردی مانند استخراج معدن مس عینک کارهای مقدماتی هم انجام شده بود رو به رکود نهاده و پس از مدتی تا این دم به صورت کامل متوقف شد شدند.
می‌توان گفت که بزرگ‌ترین زمینه که می‌توانست یا در آینده شاید بتواند موجبات همکاری چین و ایالات متحده را در افغانستان فراهم کند، اعطای فرصت‌های اقتصادی برای چین در افغانستان است. با آنچه به صورت مختصر توضیح داده شد، ایالات متحده در یک نگاه بدبینانه اقدام به کم‌سازی و ضعیف ساختن نقش و حضور پررنگ چین در افغانستان کرد که در نتیجه نوعی یأس و ناامیدی را در میل و رغبت چینی‌ها برای آنچه به بازسازی در افغانستان از چین انتظار می‌رفت، تزریق کرد. چه اینکه عوامل و زمینه‌‌های متعدد دیگری هم وجود دارد که تعامل سازنده و همکاری‌جویانه بین چین و ایالات متحده را در افغانستان تضعیف می‌‌کند.
 
زمینه‌های تقابل چین با ایالات متحده در افغانستان
با اینکه اکثر تحلیل‌ها و نگاه‌ها معطوف به ایفای نقش مثبت و مساعد چین در زمینه‌های رشد اقتصادی و حصول صلح در افغانستان می‌باشد و حتی به صورت عملی هم گام‌های از طرف چین به خصوص در بُعد اقتصادی قضیه برداشته شده است؛ اما آنچه از تعامل ایالات متحده و حتی کم میلی از جانب دولت افغانستان در برابر چین دیده شد به نحوی نقش این کشور نادیده انگاشته شده است. مضاف بر این، موضوعات دیگری هم وجود دارد که به افتراق بیشتر دیدگاه‌ها و رویکرد‌های چین و ایالات متحده در خصوص قضیه افغانستان کمک کرده و تعامل‌سازنده بین دو کشور را خدشه‌دار کند.
اولین موضوع مربوط و منوط است به تعامل دو قدرت در سطح نظام بین‌الملل. آنچه مفروض انگاشته می‌شود این است که به هر میزانی که چین بتواند فربه شود به همان میزان تقابل آن با ایالات متحده اجتناب‌ناپذیر می‌شود. در یک نگاه تاریخی از اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی به این سو که چین گام‌های سریع‌تری را در توسعه برداشته است، میزان نارضایتی این کشور از رویکرد و رفتار یک ‌جانبه‌گرایانه ایالات متحده هم بیشتر شده است. اعلام نارضایتی چین از مداخلات ایالات متحده در خاورمیانه، حملات لفظی علیه تحرکات آمریکا در جنوب شرق ‌‌‌آسیا به خصوص در دریای جنوبی چین، ناهمسویی با رویکرد آمریکا علیه کره شمالی و موارد دیگری که حاکی از قرار گرفتن چین علیه ایالات متحده در سطح نظام بین‌الملل را دارد.
علاوه بر این، مشارکت استراتژیک چین با روسیه در سازمان شانگهای (به تعبیر غربی‌ها ناتوی شرق) هم در راستای مهار رفتار یک ‌جانبه‌گرایی ایالات متحده از طرف چین و روسیه قابل تعبیر می‌باشد. می‌توان گفت که تقابل و ناهمسویی در کشور بر سر موضوعات جهانی بالطبع می‌تواند بر تعامل دو کشور در قضیه افغانستان هم تأثیر منفی افکند.   

دومین موضوع نگاه متفاوت دو کشور بر ساخت و نظم منطقه‌ای جنوب آسیا است. آنچه برای چین از رفتار ایالات متحده در جنوب آسیا قابل تحمل نیست، بر صدر نشاندن هند توسط ایالات متحده است. هرچند پاکستان هم از متحدین استراتژیک ایالات متحده در منطقه جنوب آسیا محسوب می‌شود [چه اینکه این کشور هنوز هم مقام و لقب «بزرگ‌ترین متحد خارج از ناتوی ایالات متحده» را از آن خود دارد]، اما آنچه از رفتار ایالات متحده قابل فهم است، تغییر معادله و جایگاه به نفع هند می‌باشد. تفسیری که چین از رفتار جنوب‌‌‌‌‌‌آسیایی ایالات متحده دارد، تشریک مساعی دو کشور هند و ایالات متحده علیه او است. این موضوع زمانی بیشتر محرز شد که ایالات متحده در استراتژی اخیرش به نقش ایجابی هند در معادلات منطقه‌ای به خصوص قضیه افغانستان پا فشرد. چین که همواره از پاکستان و نقش آن در منطقه دفاع کرده این بار و پس از نکوهش توسط ترامپ، آن کشور را بیشتر مورد شفقت خود قرار داده و بلافاصله بعد از اعلام استراتژی پاکستان‌ستیزانه آمریکا، آن کشور را از هرگونه تهمتی مبرأ دانسته و همچنان بر نقش مؤثر و جان‌فشانه پاکستان در امر مبارزه با تروریزم تأکید کرد. آنچه در این گیرودار و بحبوحه نصیب افغانستان می‌شود، بیشتر شدن فاصله‌اش با صلح و امنیت است به این دلیل که به هر میزانی میان کشورهای مزبور تضاد و تعارض دیدگاه بیشتر باشد قطعاً زمینه رسیدن به توافقی همه‌شمول و همه‌پذیر هم در افغانستان کاهش می‌یابد کما اینکه جنگ نیابتی بین پاکستان و هند به عنوان دو رقیب متخاصم از گذشته در افغانستان مشتعل بوده است. 

سومین موضوع مشخصاً بر می‌گردد به تبعات اعلام استراتژی ایالات متحده برای افغانستان و جنوب آسیا. آن گونه که پیشتر هم توضیح داده شد، ایالات متحده در استراتژی جدید خود برای افغانستان و جنوب آسیا در یک تغییر پیش‌بینی نشده، به نقش ایجابی هند تأکید کرده و ضمن نکوهش رفتار پاکستان، اعلام داشت که این بار با زور و فشار در تبانی با هند پاکستان را مجبور به تغییر رفتار (آن گونه که گفته شده قطع حمایت از تروریزم) خواهد کرد. موازی با مستدلات پیشتر، چین به هیچ وجه حاضر به تضعیف جایگاه و نقش پاکستان در خصوص قضیه افغانستان نیست. اگر بگوییم که حتی امروزه چین تعریف افغانستان را از زبان پاکستان می‌شنود گزافه نخواهد بود چه برسد به اینکه نقش سلبی پاکستان را در خصوص قضیه افغانستان بپذیرد. از همین‌رو، در همان آوان نخست به دفاع از پاکستان برخواسته و با لحنی تمجیدی رفتار پاکستان را در منطقه ستود. به‌ طبع این، چین از آنچه ایالات متحده برای نقش‌آفرینی هند در خصوص قضیه افغانستان فضا فراهم کرده نه تنها که بیزار است بلکه در حمایت دوست استراتژیکش در این بازی جدید بیشتر همت خواهد گماشت.
 
چشم انداز همکاری چین و ایالات متحده در افغانستان
با اینکه ایالات متحده مدیریت اوضاع امنیتی و سیاسی افغانستان را حق انحصاری خود می‌داند و در این راستا به هر که بخواهد زمینه نقش‌آفرینی را می‌دهد اما این رویکرد منتهی به آمدن صلح و ثبات در افغانستان نخواهد شد. این رویکرد ایالات متحده در قبال اوضاع افغانستان موجب شده تا به صورت روز‌افزون به صف مخالفین و بدبینان حضور ایالات متحده در افغانستان افزوده شود. شاید بحث چین تا حدودی نسبت به روسیه و شاید ایران متفاوت باشد زیرا فعالیت و نقش‌آفرینی چین در حوزه‌های اقتصادی در افغانستان بیشتر از کشورهای مزبور تا حدودی برجسته است با آن هم با توجه به مواردی که در بالا توضیح داده شد، ایالات متحده و چین نمی‌توانند به عنوان دو شریک همسود در افغانستان به رویکرد واحدی دست یابند. با این وصف، آنچه قابل تأمل و پرسش‌برانگیز می‌نماید این است که مقصد ایالات متحده از کشاندن پای چین در روند مذکرات با طالبان چیست؟ و اگر فرض بر این باشد که چین بر گروه طالبان با توجه به سابقه روابط دو طرف، اشراف و شاید تسلط دارد؛ چرا برای دیگران از جمله روسیه چنین فرصت داده نمی‌شود؟9 علاوه بر آن،آنچه قضیه افغانستان را پارادوکسیکال می‌سازد، این است که ایالات متحده چطور می‌تواند بین چین و هند به عنوان دو رقیب به‌خصوص با تعریف جدیدی که از نقش هند و پاکستان کرده است مشی همکاری‌جویانه ترسیم کند. از طرف دیگر به هرمیزانی که فشار و محدودیت از طرف ایالات متحده بالای پاکستان بیشتر می‌شود، چین به سروقت آن کشور رسیده و به دفع آن می‌پردازد.10
 
نتیجه
با اینکه چین از جمله همسایگان قدرتمند برای افغانستانِ تحت مدیریت ایالات متحده است که کمترین موضوعات امنیتی را با افغانستان و ایالات متحده دارد، اما انکارپذیری و نادیده‌انگاری از نقش پرظرفیت چین در راستای بازسازی و تامین صلح در افغانستان توسط ایالات متحده و دولت مرکزی افغانستان صورت گرفت و در نتیجه دوری‌گزینی آن کشور از اوضاع امنیتی و سیاسی افغانستان را در پی داشت. این موضوع عاملی شد تا چین به حمایت از نقش ایجابی پاکستان در قضیه افغانستان بیشتر همت گماشته و بیشتر از پیش آن کشور را مورد شفقت خود قرار دهد. موضوع دیگری که می‌تواند مانعی فرا روی وحدت رویکرد و استراتژی ایالات متحده و چین در خصوص قضیه افغانستان قلمداد شود، نگاه متفاوت دو کشور به هند و پاکستان است. چین به قضیه افغانستان از عینک و دریچه پاکستان می‌نگرد و زمانی ایالات متحده می‌تواند همکاری پکن را در این زمینه جلب کند که نگاه سلبی خود را از پاکستان دور سازد.
 
پی‌نوشت‌ها:

 
[1]. حادثه یازده سپتامبر و اعلام جنگ علیه تروریزم فرصتی ایجاد کرد تا رهبری چین به بازسازی روابط خود با ایالات متحده که در اثر سیاست‌های بدبینانه دو طرف به سر موضوعاتی مانند مسأله تایوان زیاد خوب نبود، بپردازد. در خصوص اقدامات چین در راستای مبارزه با جدایی طلبان اویغور، گاه‌ و ناگاه ایالات متحده انتقادهایی از عملکرد دولت چین کرده که بعد از واقعه یازده سپتامبر این نگاه تغییر کرد و چین می‌توانست، نظر مساعد آمریكا را در رابطه به اقدامات خود به همراه داشته باشد. در این صورت به طور غیر مستقیم به چین کمک کرده است. در ضمن گزارش‌هایی وجود داشت که در جریان عملیات آمریكا و نیروهای ائتلاف در افغانستان به تعداد  200  تن از جنگجویان اسلامگرای اهل سین‌کیانگ چین در اردوگاه‌های تمرینی القاعده دستگیر شدند. بر اساس ادعاهای مقام‌های چینی بعد از شروع جنگ علیه تروریزم، امنیت منطقه سین‌کیانگ در حد قابل قبولی خوب شد که قبلاً تا آن حد این منطقه باثبات نبوده است. در دیدگاه چین جنگ علیه تروریزم به تعمیق هر چه بهتر روابط حسنه دو طرف کمک کرد؛ زیرا در یکی از اسناد منتشره از سوی وزارت خارجه آمریكا، جنبش آزادی بخش ترکستان شرقی که از اصلی‌ترین گروه فعال در منطقه سین‌کیانگ شناخته شده، به ‌عنوان یک سازمان تروریستی معرفی شد.
[2].سرمایه‌گذاری ۳.۵ میلیارد دلاری چین در بزرگ‌ترین معدن مس دست‌ نخورده جهان (مس عینک) در ولایت لوگر نمونه آشکار حضور اقتصادی چین در افغانستان است.
[3]. در ملاقاتی که لو شولین سفیر چین در پاکستان با ملا عمر رهبر طالبان در دسامبر ۲۰۰۰ میلادی در قندهار داشت، این اطمینان را از جانب ملا عمر گرفت که طالبان به هیچ گروه اویغوری اجازه فعالیت تخریبی علیه چین را از خاک افغانستان نخواهد داد.
http://foreignpolicy.com/2013/06/21/why-is-china-talking-to-the-taliban/
[4].چین در سیاست خارجی اعلامی خود با شعارهای پنچ‌گانه‌ای چون: احترام متقابل به حاکمیت و تمامیت سرزمینی، عدم تجاوز متقابل، عدم مداخله در امور داخلی دیگران، برابری و منافع دوجانبه و همزیستی مسالمت‌آمیز، با پیشه‌گیری رویکردهای اقتصادی به دنبال تقویت روابط اقتصادی با سایر کشورهای جهان است.  
[5]. چین که از گذشته با طالبان در ارتباط بود، بعد از سال‌ ۲۰۱۳ اقدام به آشکارسازی این رابطه پنهانی کرد که می‌توان از دیدارهای نماینده‌های طالبان از چین یاد نمود.  
[6]. کندوی عسل اشاره به معادن افغانستان دارد که بین یک الی سه هزار میلیارد دلار ارزش‌گزاری شده است.
[7]. http://www.nytimes.com/2009/10/07/opinion/07kaplan.html
[8]. http://www.nytimes.com/2009/12/30/world/asia/30mine.html
 
[9]. چنانچه از سال ۲۰۱۶ به بعد نشست‌های چهارجانبه صلح با شرکت افغانستان، پاکستان، ایالات متحده و چین در چند نوبت برگزار شد که پس از مدتی بدون نتیجه متوقف شد.
[10]. https://www.bloomberg.com/news/articles/2017-08-23/with-chinese-support-pakistan-can-ignore-trump-on-afghanistan
انتهای مطلب/


کد مطلب: 1110

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/1110/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir