کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

استراتژی جدید آمریکا در آسیای مرکزی

آسیای مرکزی در آستانه بازی بزرگِ ترامپ

8 اسفند 1398 ساعت 11:36

مولف : کارگروه آسیای مرکزی موسسه مطالعات راهبردی شرق

با انتشار بیانیه نهایی نشست C5+1 و استراتژی جدید 2019-2025 ایالات متحده که متعاقب برگزاری این دیدارها از وب‌سایت وزارت امور خارجه ایالات متحده منتشر شد، به نظر می‌رسد تداوم رویکرد پیشین با افزایش وجهه تقابل‌جویانه به چشم می‌خورد. ادبیات متون منتشر شده حاوی مفاهیم سابق، بدون نام بردن از روسیه و چین بود. با این حال بنا بر آنچه تحلیل‌گران می‌نویسند، «سایه این کشورها(چین و روسیه) بر این استراتژی از دور نمایان است». به ویژه اکنون که چین درگیر بحران «ویروس کرونا» است و روسیه نیز سخت مشغول اصلاحات داخلی، به نظر می‌رسد ایالات متحده بهترین بازه را برای آغاز پرشتاب این روند، انتخاب کرده است.


ایران شرقی/

مقدمه
محافظه‌کاری در مقابل هژمونی روسیه و چین، غیرنظامی‌سازی مناسبات، تاکید بر حفظ ثبات نسبی، تقویت پیوندها با افغانستان، نگاه توسعه‌ محور و کار با نخبگانِ حاکم (استفاده صرفا ابزاری و محدود از اپوزوسیون) از جمله ویژگی‌های استراتژی پس از 11 سپتامبر آمریکا در آسیای مرکزی به شمار می‌رود. این استراتژی مشخصا پس از نتایج منفی به بار آمده (از دیدگاه ایالات متحده) در پی تحولات سیاسی- اجتماعی سال‌های 2005 الی 2010 در کشورهای قرقیزستان، ازبکستان و تا حدودی تاجیکستان و خروج کامل تاسیسات نظامی آمریکا در منطقه به اجرا در آمده است. در حدود یک دهه گذشته (2009 الی 2017) که مصادف با ریاست‌جمهوری باراک اوباما در ایالات متحده آمریکا بوده است، این سیاست‌ها در آسیای مرکزی از طریق ابزارهای مختلفی همچون رسانه، کمک‌های خارجی، نهادهای حقوق بشری و در چارچوب سازمان‌های بین‌المللی نظیر سازمان امنیت و همکاری اروپا پیگیری شده است. با این حال به نظر می‌رسد دونالد ترامپ، در عین پایبندی به شماری از مولفه‌های فوق الذکر، وجهه ستیزه‌جویانه بیشتری به این استراتژی با نگاه به «از دست رفتن منافع آمریکا در منطقه» داده است.
آغاز فاز عملیاتی استراتژی جدید
اجلاس وزرای امور خارجه ایالات متحده آمریکا و کشورهای آسیای مرکزی در قالب C5+1 که قرار بود 5 و 6 ژانویه برگزار شود، پس از بحران سیاسی-امنیتی به وجود آمده در پی شهادت سردار سپهبد سلیمانی به تعویق افتاد و یک ماه بعد، در بازه 1 الی 4 فوریه (هفته گذشته) برگزار گردید. بر اساس برنامه از پیش اعلان شده، پومپئو سفری به نورسلطان و تاشکند داشت و دیداری را با رهبران دو کشور برگزار کرد. مواضع و رفتارهای وزیر امور خارجه ایالات متحده نشان‌گر مولفه‌های جدیدی از سیاست خارجی واشنگتن در قبال آسیای مرکزی بود.
پومپئو در قزاقستان مشخصا مواضع صریح و شفافی علیه چین گرفت. وی به صورت نمادین به کمپین ضدچینی در خصوص سرکوب مسلمانان اویغور پیوست. وزیر خارجه آمریکا حتی از ابراز همدردی و دلسوزی با مسلمانان قزاق‌تبارِ چینی نیز دریغ نکرد. پومپئو دیداری را نیز با خانواده‌های چینی قزاق‌تباری که به قزاقستان مهاجرت کرده بودند، ترتیب داد و در خصوص پذیرش این افراد و اعطای پناهندگی به آن‌ها توسط دولت توکایف، ابراز قدردانی کرد. وی همچنین بارها نسبت به حضور چین در آسیای مرکزی هشدارهایی را به مخاطبین ارائه کرد.
این رویکرد تهاجمی و ستیزه‌جویانه پومپئو صرفا محدود به چین نشد و به صورت کمرنگ‌تری، دامان روسیه را نیز گرفت. وی در اظهاراتی صریحا به کشورهای آسیای مرکزی هشدار داد تا نسبت به نفوذ فزاینده چین و روسیه هشیار باشند. در ازای پیشنهاد کاهش سطح مناسبات با مسکو و پکن، توسعه مناسبات با شرکت‌های بزرگ آمریکایی از سوی وزیر خارجه ایالات متحده پیشنهاد شد. این موضوع در حالی است که پیش از قزاقستان پومپئو سفری پرحاشیه نیز به مینسک داشت. این نخستین سفر وزیر خارجه آمریکا به بلاروس طی دو دهه اخیر است. این سفر درست زمانی صورت گرفت که اختلافات میان مسکو و مینسک در موضوعاتی نظیر انرژی، به بالاترین سطح ممکن رسیده است. به نظر می‌رسد تلاش واشنگتن از نزدیکی به بلاروس نیز تداوم این روند تهاجمی در دیگر مناطق شوروی سابق باشد. شایان ذکر است تمام این مواضع در حالی مطرح می‌شد که پومپئو تاکید خاصی بر «حفظ حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی» کشورهای منطقه داشت که به نظر می‌رسد به نوعی یک تضمین بابت عدم تکرار تحولات 2001 الی 2007 باشد.
در نهایت نیز با انتشار بیانیه نهایی نشست C5+1 و استراتژی جدید 2019-2025 ایالات متحده که متعاقب برگزاری این دیدارها از وب‌سایت وزارت امور خارجه ایالات متحده منتشر شد، به نظر می‌رسد تداوم رویکرد پیشین با افزایش وجهه تقابل‌جویانه به چشم می‌خورد. ادبیات متون منتشر شده حاوی مفاهیم سابق، بدون نام بردن از روسیه و چین بود. با این حال بنا بر آنچه تحلیل‌گر پایگاه اوراسیانت می‌نویسد، «سایه این کشورها(چین و روسیه) بر این استراتژی از دور نمایان است». به ویژه اکنون که چین درگیر بحران «ویروس کرونا» است و روسیه نیز سخت مشغول اصلاحات داخلی، به نظر می‌رسد ایالات متحده بهترین بازه را برای آغاز پرشتاب این روند، انتخاب کرده است.
تغییرات تهاجمی تیم دیپلماتیک
اگرچه سفر اخیر پومپئو به آسیای مرکزی، اتخاذ مواضع نسبتا رادیکال در قبال چین و روسیه و انتشار نمادین استراتژی اعلانی جدید را می‌توان نقطه آغاز فاز عملیاتی رویکرد جدید آمریکا نسبت به آسیای مرکزی در نظر گرفت، لکن، پیش از این نیز نشانه‌های ایجابی از این روند قابل ملاحظه بود. نخستین گام دولت ترامپ در این زمینه انتصاب سفرای جدیدی بود که بتوانند این برنامه‌های تقابل‌گرایانه جدید را به اجرا در آورند. در ترکمنستان به جای آلن موستارد که در حوزه کشاورزی و اقتصاد تخصص داشت، متیو اس کلیماو، افسر عالی‌رتبه نظامی بازنشسته و معاون سابق دبیرکل ناتو، جایگزین شد. در تاجیکستان کوین کوروت که پیش‌تر سوابقی در زمینه انتقال جمهوری‌های سابق شوروی به اقتصاد بازار و کنسول اقتصادی را در سوابق داشت، با جان مارک پامرشایم جایگزین شد. پامرشایم پیش‌تر افسر نظامی و امنیتی کنسولگری آمریکا در ولادی وستوک روسیه و چند کشور دیگر بوده است و در زمینه‌های امنیتی دیگری همچون دپارتمان مناقشات قفقاز جنوبی نیز فعالیت داشته است. در قرقیزستان نیز انتصاب دونالد لو به رهبری هیات دیپلماتیک آمریکا، به عنوان یک آسیایی‌تبار و چهره نزدیک به جورج سوروس که در بازه 2004 تا 2006 (بازه وقوع انقلاب رنگی) نیز در سفارت آمریکا در بیشکک مشغول به کار بوده است، شائبه‌هایی را بر انگیخته است. در ازبکستان هم انتصاب دنیل روزنبلوم، فرزند رهبر سابق جنبش یهودیان اتحاد جماهیر شوروی، تحرکات جدیدی را از سوی واشنگتن به نمایش گذاشت. انتخاب ویلیام موزر در قزاقستان، تنها گزینه کم‌حاشیه دولت دونالد ترامپ در آسیای مرکزی بود. برآیند این انتصابات تحلیل‌گران را بر آن داشت که رویکرد جدید دولت آمریکا با غلبه وجهه امنیتی، تحرک تهاجمی بیشتر و تقابل جدی‌تر با روسیه و چین صورت گرفته است.
انفعال روسیه و چین
آن چه با وضوح بیشتری در مواضع اخیر پومپئو قابل مشاهده است، تاکید ویژه‌تر وجهه ستیزه‌جویانه ایالات متحده نسبت به حضور و نفوذ چین در مقایسه با روسیه است. این موضوع به دلیل آن است که مولفه‌های نفوذ پکن در منطقه همچنان به رغم گستردگی از عمق کمتری برخوردار است. از سوی دیگر نیز این موضوع به نوعی با چراغ سبز احتمالی مسکو، با هدف محدودسازی نفوذ چین در آسیای مرکزی و حداقل توقف روند امنیتی‌سازی این مناسبات، مواجه می‌شود.
روسیه در حال حاضر موضع سکوت و عدم مقابله به مثل را در پیش گرفته است. به نظر می‌رسد این امر ناشی از اشتغال به مسائل مهم‌تر داخلی (نظیر انتقال قدرت و اصلاحات سیاسی) و عدم درک عملیاتی از آستانه ستیزه‌جویی ایالات متحده باشد. از سوی دیگر، مسکو به خوبی می‌داند کشورهای منطقه که به تازگی انتقال قدرت را تجربه کرده (همچون ازبکستان و قزاقستان) و یا در آستانه انتقال قدرت قرار دارند (تاجیکستان، ترکمنستان و قرقیزستان) با قرار گرفتن در هر سطحی از بی‌ثباتی، مجددا به سوی مسکو خواهند شتافت. لذا، این موضع منفعلانه از سوی مسکو را می‌توان در این چارچوب نیز تحلیل کرد. از طرف دیگر نیز مسکو همچنان نیم‌نگاهی به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 ایالات متحده نیز خواهند داشت.
انفعال پکن اما به نظر می‌رسد ناشی از فقدان ابتکار عمل باشد. چین از سال 2013 و با اعلان رسمی «ابتکار کمربند و جاده» و فضاسازی سیاسی پس از آن که با اغراق‌هایی در حوزه عملیاتی این پروژه (نظیر حجم سرمایه‌گذاری، توسعه زیرساخت‌ها، مزایای کشورهای عضو و ...) صورت گرفت، به نوعی آغاز بازی بزرگ جدید را در آسیای مرکزی اعلان کرد. در این دوره ابتکار عمل در دست پکن بود و آمریکا و حتی در مواقعی روسیه، در موضع انفعالی قرار داشتند. با این حال از سال 2016 تا کنون بخش مهمی از توانِ عملیاتی چین در آسیای مرکزی، صرف مقابله با استراتژی‌های مقابله‌جویانه ضدچینی بوده است. روند فزاینده احساسات ضدچینی و امنیتی‌سازی رویکردهای این کشور در این بازه منجر به افزایش قابل توجه هزینه‌های حضور پکن در منطقه شده است. چین در حال حاضر به یک ابتکار جدید برای در دست گرفتن ابتکار عمل در منطقه نیازمند است که به نظر می‌رسد، می‌بایست فراتر از اقتصاد و در حوزه «امنیت» ارائه شود.
مصادیق احتمالی رویکرد تقابل‌گرایانه آمریکا
نبرد تجاری اصلی‌ترین موضعی بوده که ایالات متحده تاکنون صریحا به آن اشاره کرده است. در خلال مواضع اخیر پومپئو در آسیای مرکزی، ارائه آلترناتیوهای سرمایه‌گذاری و اقتصادی توسط شرکت‌های آمریکایی، موضوعی بود که صریحا به کشورهای آسیای مرکزی پیشنهاد شد. در عین حال، در موضوع ازبکستان پیرامون عضویت در سازمان تجارت جهانی و یا اتحادیه اقتصادی اوراسیا نیز یک تنش جدی میان مسکو و واشنگتن به چشم می‌خورد. در تقابل با «ابتکار کمربند و جاده» اما به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها بیش از آن که متمایل به ارائه آلترناتیوهایی نظیر مسیرهای جنوبی از افغانستان و یا ترانس‌خزر باشند، به دنبال امنیتی‌سازی پروژه‌های چینی و متعاقبا افزایش هزینه‌های آن هستند. بروز تنش‌های قومی در کشورهای منطقه (نظیر مناقشات اخیر دوغان‌ها) و یا درگیری ساکنان محلی قرقیز و تاجیک با کارکنان حاضر در پروژه‌های چینی مصادیقی از این دست هستند.
در حوزه امنیت اما شواهد حاکی از تلاش‌های واشنگتن برای بازیابی حضور و نفوذ نظامی در آسیای مرکزی است. تحرکات ناتو در قرقیزستان، کمک‌های گسترده حوزه نظامی به تاجیکستان و مذاکرات پشت پرده با قزاقستان (با محوریت نورسلطان نظربایف) شواهدی از این دست به شمار می‌روند. علاوه بر این، پیگیری هم‌زمان دو استراتژی «تشدید بحران در مرزهای آسیای مرکزی با افغانستان» و «تقویت پیوندهای آسیای مرکزی با افغانستان» مورد دیگری است که به صورت ناملموس به چشم می‌خورد.
جمع‌بندی: پیامدها برای جمهوری اسلامی ایران
ایران همواره خواهان ثبات در مناطق شمالی خود در آسیای مرکزی و قفقاز بوده است. طبیعتا هرگونه تنش و تقابل میان روسیه، چین و ایالات متحده در آسیای مرکزی می‌تواند درجه‌ای از بی‌ثباتی را نتیجه داده و تحمیل هزینه‌هایی بر جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته باشد. با این حال نگاه واقع‌گرایانه بر این امر مبتنی است که جمهوری اسلامی در حال حاضر توانایی تغییر روندهای بازی در آسیای مرکزی را نداشته و به‌جای «کنش‌گری»، می‌بایست «واکنش‌«های هوشمندانه‌ای را از خود بروز دهد. لذا، معطوف ساختن توان عملیاتی به آماده‌سازی و تدوین سناریوها (به جای پیشگیری) می‌تواند گزینه منطقی‌تری برای تهران باشد. محور و جهت اصلی این آماده‌سازی نیز می‌بایست با هدف حفظ روند فعلی بازیابی مناسبات با کشورهای منطقه باشد. ایران اخیرا یک توافق تجارت آزاد با اتحادیه اقتصادی اوراسیا (با 2 عضو فعال و 2 عضو بالقوه در آسیای مرکزی) به امضا رسانده است که همچنان به صورت مطلوب عملیاتی نشده است. در عین حال، برقراری پروازهای مستقیم ایران با 4 جمهوری پس از مدتی وقفه و ارائه ابتکارهای ترانزیتی، نشان از عزم جدید توسعه مناسبات دو و چندجانبه ایران با این کشورهاست. روند حل و فصل اختلافات با کشورهای منطقه (ترکمنستان در پرونده گازی و تاجیکستان در مساله حزب نهضت اسلامی) نیز مدتی است آغاز شده، احیاء روابط با ازبکستان و تقویت مناسبات با قرقیزستان و قزاقستان نیز در دستور کار قرار گرفته است. با این حال، تمامی روندهای مذکور به کندی پیش می‌روند. دست‌یابی به آستانه‌ای از ثبات در برنامه‌های فوق‌الذکر به نحوی که در مقابل روندهای تقابلی قدرت‌های بزرگ در منطقه از درجه پایین‌تر آسیب‌پذیری برخوردار باشد، اصلی‌ترین استراتژی تهران محسوب می‌شود. این امر مستلزم معطوف نمودن توان و نگاهِ ویژه‌تر و هم‌افزایانه (داخلی و خارجی) به روندهای فوق‌الذکر است.
 انتهاتی مطلب/
 


کد مطلب: 2187

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/2187/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir