کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

اهداف و منافع چین در آسیای مرکزی

چین و سیاست تغییر در ترتیبات امنیتی-اقتصادی منطقه آسیای مرکزی

14 بهمن 1395 ساعت 8:56

مولف : سید محمد علوی‌زاده

«پکن» به‌طور جدی خواهان عدم نقش‌آفرینی افراط‌گرایان در منطقه آسیای مرکزی و ممانعت از ادامه سلطه سنتی روسیه بر این منطقه مهم استراتژیک جهان است، عملی که می‌تواند آغازگر تغییر استراتژی چین از یک کشور دارای ملاحظه؛ به قدرتی نقش‌آفرین با ابزارهای نرم‌افزارگرایانه و تأثیرگذاری عمیق باشد.


پس از گذشت ۳ هفته از چندین دور رفت و آمد مقامات ارشد نظامی و دیپلماتیک چین به کشورهای آسیای مرکزی؛ اینک بنابر برخی اطلاعات، چین مصمم شده است پروژه‌های توسعه همکاری خود با روسیه را کاهش داده و در نهایت این پروژه‌ها را به نفع توسعه روابط با آسیای مرکزی مسدود نماید. در کنار این تحولات و بنابر اعلام کار‌شناسان، دولت چین در نظر دارد یک اتحادیه و یا بلوک نظامی-سیاسی با حضور افغانستان-پاکستان و تاجیکستان ایجاد کند.
هر چند که این موضوع رسما از طرف چین اعلام نشده اما سیاست عملگرایی این کشور طی ماه‌های گذشته گویای این واقعیت است که سیاست‌های اعلانی و اعمالی پکن در این حوزه نشان از تلاش رهبران آن در جهت نوسازی و ارتقاء سریع نیروهای نظامی برای حفاظت از منافع اقتصادی و در یک کلام، تغییر در ترتیبات گذشته دارد.
همچنین بایستی خاطرنشان کرد که با توجه به اهمیت بازار پر رونق کشورهای آسیای مرکزی، چین همواره بدنبال مسیرهای امن برای صادرات تولیدات خود به این کشور‌ها و اروپا بوده است. پکن برای به گردش درآوردن چرخ‌های صنعت خود نیاز به منابع انرژی از جمله نفت دارد که می‌تواند آن را از بندر «گوادر» واقع در بلوچستان پاکستان تأمین کند. مسیر تازه دریافت انرژی چین قرار است از این بندر به شهر «کاشغر» واقع در «سین کیانگ» ختم ‌شود و ناامنی در کشورهای آسیای مرکزی به ویژه تاجیکستان می‌تواند بر این منطقه مهم که به علت موقعیت ژئوپلیتیک قرار است به کانون واردات و صادرات همچنین فعالیت‌های اقتصادی چین تبدیل شود، تأثیرگذار باشد.
با توجه به مطالبی که ذکر شد چین در صدد است با اقدامات پیشگیرانه از بروز نا‌امنی به ویژه حضور داعش در کشورهای آسیایی مرکزی و تاجیکستان جلوگیری کند. موضوعی که روسیه بصورت‌ گاه و بیگاه سعی در دامن زدن به آن داشته و آمریکا نیز برای توجیه ادامه حضور به این ابزار نیازمند است.
این مقاله درصدد است ثابت کند، پکن به‌طور واقعی خواهان عدم نقش‌آفرینی افراط‌گرایان در منطقه آسیای مرکزی و ممانعت از ادامه سلطه سنتی روسیه بر این منطقه مهم استراتژیک جهان است. عملی که می‌تواند این منطقه را به آغاز کننده تغییر استراتژی چین از یک کشور دارای ملاحظه؛ به قدرتی نقش‌آفرین با ابزارهای نرم‌افزارگرایانه و تأثیرگذاری عمیق تبدیل نماید.

اهمیت آسیای مرکزی در سیاست تازه چین
چین، منطقه آسیای مرکزی را یک پل زمینی بالقوه به بازارهای خاورمیانه و اروپا دانسته و به این منطقه به چشم یک منبع غنی از نفت و گاز طبیعی و یک سنگر قابل اتکای حمایت دیپلماتیک می‌نگرد. با این حال، آسیای مرکزی نگرانی‌هایی را نیز برای پکن به همراه دارد؛
چین نگران است که گروه‌های اسلامی فعال در استان غربی سین‌کیانگ که دارای مشکلات اقتصادی و سیاسی هستند، با گروه‌های تروریستی و افراطیون فعال در منطقه همراه شوند. از آنجا که آمریکا در حال تغییر سیاست خود در قبال آسیای مرکزی است و روسیه نیز به دنبال کشاندن پای کشورهای این منطقه به مصائب خود می‌باشد، باید حضور فزاینده چین در این منطقه را نیز مد نظر قرار دهد. در این راستا، پکن در راستای گسترش روابط با کشورهای آسیای مرکزی مؤلفه‌هایی را در نظر دارد.
منطقه آسیای مرکزی به واسطه پیوست‌‌های جغرافیایی و همچنین پیوندهای تاریخی و فرهنگی دیرینه به طور بالقوه از زمینه‌ای مناسب برای بازیگری پکن در عرصه فرهنگی برخوردار است؛ اما حکومت چین نشان داده که صرفا به این زمینه از پیش موجود متکی نیست و سیاست‌های مشخصی را در قالب افزایش استفاده از ابزارهای دیپلماسی عمومی در راستای توسعه قدرت نرم خود در منطقه در پیش گرفته است.
همچون دیگر مناطق و کشور‌ها، آموزش زبان چینی در قالب مؤسسات «کنفسیوس»، محور اصلی تلاش‌های چین در این عرصه را در آسیای مرکزی تشکیل می‌دهد؛ اما به جز آن، ابزارهایی چون تهیه و پخش برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی، گردشگری و سفر و ارتباطات مردمی، برگزاری نمایشگاه‌های فرهنگی، صادرات کالاهای فرهنگی و برنامه‌های تبادل دانشجو نیز از سوی پکن در منطقه به کار گرفته شده است.
افزون بر این، به موازات توسعه پیوندهای اقتصادی چین با منطقه آسیای مرکزی در قالب اقداماتی چون سرمایه‌گذاری، تجارت و مشارکت در طرح‌های زیرساختی، رویکرد اقتصادی پکن نیز به عنوان یک مدل مطلوب، مورد توجه کشورهای این منطقه که از زمان استقلال تاکنون درصدد دستیابی به رشد و توسعه بوده‌اند، قرار گرفته و خود به ابزاری دیگر در بحث قدرت نرم چین در منطقه تبدیل شده است.
در حاشیه این بحث، موضوع چندبعدی بودن پیوندهای چین با منطقه آسیای مرکزی مطرح می‌شود که می‌تواند به خوبی بیانگر ماهیت واقعی روابط این کشور با منطقه و اهدافی باشد که از توسعه قدرت نرم خود در منطقه دنبال می‌کند. آمار‌ها و شواهد به روشنی نشان می‌دهند که طی بیش از یک دهه اخیر، روابط چین با منطقه نه فقط در حوزه فرهنگی، بلکه در ابعاد اقتصادی و سیاسی نیز شاهد رشد فراوان و قابل توجهی بوده که کنار هم قرار دادن این جنبه‌ها از وجود سیاستی آگاهانه و مشخص در چین برای توسعه نفوذ در آسیای مرکزی حکایت دارد. اقدامی که در ‌‌نهایت، می‌تواند سبب توسعه عرصه بازیگری کم و بیش انحصاری یا دست کم غالب چین شده و ضمن تأمین منافع چندبعدی این کشور در منطقه، زمینه توسعه کلی قدرت این کشور در عرصه‌های بین‌المللی را نیز فراهم آورد. اینکه منطقه آسیای مرکزی در میان دیگر مناطق مورد توجه چین، چه مرتبه‌ای را به خود اختصاص داده و دقیقا چه نقشی می‌تواند در این مسیر ایفا نماید، موضوع مستقلی است؛ اما اصل بحث، یعنی ماهیت و محتوای رویکرد چین به منطقه به قوت خود باقی می‌ماند.

روسیه؛ حریف اول چین در آسیای مرکزی
یکی از پیامدهای نفوذ روزافزون چین در آسیای مرکزی، تضعیف نسبی برتری روسیه در منطقه بوده است. این موضوع به طور خاص در حوزه اقتصادی قابل ملاحظه است؛ جایی که با توجه به کاهش نسبی قدرت اقتصادی روسیه، چین خود را به عنوان یک کمک‌کننده اقتصادی و یک مشتری قابل اتکا برای منابع آسیای مرکزی معرفی کرده است.
این در حالی است که حضور امنیتی چین نیز در حال افزایش است، گرچه که روسیه همچنان بازیگر امنیتی اصلی آسیای مرکزی بوده و نفوذ فرهنگی خود را در این منطقه حفظ کرده است. برای بررسی موضوع، ابتدا به تشریح رویکرد تازه چین در قبال رقیب اصلی در آسیای مرکزی می‌پردازیم.
نتیجه آنالیزها و تحلیل‌های همکاری روسیه و چین در زمینه مسائل سیاسی و اقتصادی، نشان می‌دهد که پکن در رابطه با روابط خود با مسکو پای‌بند به فرمول «سیاست داغ – تجارت سرد» است.
نحوه اجرای این سیاست پکن به عوامل مختلفی وابسته است که از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
- رشد بحران اقتصادی در روسیه
- بازسازی روابط چین با روسیه در تصمیم‌گیری‌های داخلی پکن
- تناقض اصول اقتصادی روسیه در برابر نیازهای اقتصاد ملی چین.
- بروز واقعیت‌های ژئوپلیتیک اقتصادی در پس زمینه مسائل سیاسی
- تضادهای موجود در سیاست خارجی روسیه که منجر به از دست دادن موقعیت ژئوپلیتیک مسکو شده است
- کاهش جذابیت روسیه به عنوان همکار و شریک ژئواستراتژیک به دلیل رویارویی روسیه با اتحادیه اروپا و آمریکا و ناتو و رشد تضاد‌ها بین مسکو و شرکای وی در اتحادیه اروپا.
ادامه دارد...


کد مطلب: 79

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/analysis/79/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir