کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

بررسی سیاست خارجی جدید افغانستان

سیاست خارجی افغانستان؛ از تَرک بی‌طرفی تا پذیرش سیستم امنیتی ناتو

12 بهمن 1396 ساعت 13:14

به رغم ضعف‌های ساختاری در حکومت‌های افغانستان پسا طالبان، به نظر می‌رسد که سیاست خارجی این کشور به ویژه در در سال‌ها پسا 2014 دچار تغییر و تحولاتی شده است که از آن بین یکی ترک سیاست بی‌طرفی و دیگری که بیشتر حائز اهمیت است، گرایش به سوی مجموعه‌ امنیتی جدید و متفاوتی است. چرخش کابل به سوی مجموعه امنیتی ناتو، مستلزم پیش‌زمینه و پس زمینه‌هایی بوده و هست که به نظر می‌رسد، از چند سال گذشته بستر لازم برای آن فراهم شده است.


ایران شرقی/

در طول بیش از سه سالی که از عمر حکومت وحدت ملی در افغانستان می‌گذرد، دو دسته بندی کلی را در زمینه سیاست خارجی افغانستان می‌توان عنوان کرد؛ تکاپو برای همکاری‌های اقتصادی با کشورهای منطقه و دیگری تلاش برای همکاری‌های گسترده سیاسی و امنیتی با آمریکا و برخی دیگر از کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و همچنین متحدین آمریکا در منطقه. به نظر می‌رسد این از جمله برآیندهای پنج حلقه‌ سیاست خارجی این کشور است که رئیس جمهور افغانستان در زمان آغاز به کار خود آن را ترسیم کرد. همزمان با درک واقعیت گرایش امنیتی افغانستان به سوی آمریکا و برخی دیگر از اعضای ناتو، استراتژی جدید آمریکا در افغانستان و جنوب آسیا، حکایت از آن دارد که پیوند بین افغانستان و ناتو رو به گسترش و تعمیق است. به منظور بررسی سیاست خارجی حکومت وحدت ملی افغانستان و هم‌چنین رابطه این کشور با نظام‌های امنیتی منطقه، «موسسه مطالعات آسیای مرکزی و افغانستان»  گفتگویی با دکتر «فرامرز تمنا»، رئیس مرکز مطالعات استراتژیک وزارت خارجه افغانستان انجام داده است. متن این گفتگو به شرح زیر است:
 
سوال: با توجه به این‌که افغانستان جدید پس از طالبان دارای شرایط ویژه امنیتی است و این شرایط قطعا بر سیاست خارجی این کشور تأثیرگذار بوده است، از دید شما مؤلفه‌های سیاست خارجی افغانستان در شرایط ویژه امنیتی این کشور چیست؟

تمنا: سیاست خارجی کشورهای پسا منازعه معمولا شبیه به هم است؛ یعنی بخش عمده‌ای از ظرفیت‌های سیاست خارجی این کشورها، صرف تأمین امنیت و توسعه اقتصادی می‌شود. افغانستان هم از این مقوله مستثنی نیست و ستون‌های سیاست خارجی افغانستان حول دو هدف عمده می‌گردد؛ یکی تأمین امنیت و دوم، پیشبرد و یا به حرکت انداختن چرخ اقتصاد. برای دست‌یابی به این دو هدف عمده، سیاست خارجی افغانستان در پنج حلقه ترسیم شده است؛

ـ حلقه اول: همسایگان به اضافه هند؛
ـ حلقه دوم: جهان اسلام؛
ـ حلقه سوم: کشورهایی که دارای قدرت، ثروت و دانش جهان هستند؛ همانند ایالات متحده آمریکا، ژاپن، استرالیا، کانادا و کشورهای اروپایی؛
ـ حلقه چهارم: کشورهای آسیایی؛
ـ حلقه پنجم: سازمان‌های بین‌المللی.

در این پنج حلقه، سیاست خارجی افغانستان در سه سطح عمل کرده است:
ـ در سطح ملی به دنبال اجماع‌سازی پیرامون اهداف کلان سیاست خارجی بوده؛ به عبارتی دیگر، باز تعریف سیاست خارجی از جانب کشوری که جایگاهش در روابط بین‌الملل متحول شده است. زیرا اجماع پیرامون اهداف کلان سیاست خارجی در سطح ملی، نقطه شروع کنش‌های سیاست خارجی برای افغانستان و یا هر کشور دیگر است.

ـ در سطح منطقه‌ای افغانستان به دنبال ایجاد یک اجماع منطقه‌ای بوده است؛ اجماع منطقه‌ای برای این‌ که افغانستان دوباره به کانون ناامنی منطقه‌ای بدل نگردیده و بهشت امنی برای حضور تروریست‌ها و ناراضیان از همه کشورهای منطقه نباشد. در این اجماع منطقه‌ای، همچنین کشورهای منطقه از دخالت در امور افغانستان اجتناب بورزند و نگذارند افغانستان از خاک‌شان مورد تهدید قرار بگیرند؛ چنان‌که افغانستان نیز اجازه نخواهد داد کشورهای همسایه از خاک این کشور مورد تهدید قرار بگیرند.

ـ سوم اجماع بین‌المللی برای کمک به بازسازی و توسعه، جلب کمک‌های مالی و همچنین جذب پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های موجود در جامعه بین‌المللی برای توسعه‌یافتگی افغانستان است. بر اساس این اجماع، جامعه جهانی در کنار افغانستان بوده و نمی‌گذارد همانند دهه 90، این کشور بار دیگر فراموش شود.
این‌ها مهم‌ترین مولفه‌هایی است که در تنظیم سیاست خارجی افغانستان پس از طالبان قابل بررسی است.

سوال: سه سال پس از آغاز کار دولت وحدت ملی و شکل‌گیری پنج حلقه در سیاست خارجی افغانستان، کابل به چه میزان توانسته بر اساس این الگو عمل کند؟

تمنا: من بارها گفته‌ام که درخشنده‌‌ترین بعد کارکردی حکومت وحدت ملی، بعد سیاست خارجی‌اش بوده است. رئیس ‌جمهور غنی با استفاده از روابط بسیار عمیقی که با نهادهای علمی و اجرایی ایالات متحده آمریکا و سایر کشورهای غربی داشت، و همچنین جایگاه او به عنوان یک آکادمیسین در نظام بین‌الملل، توانست برای تحکیم روابط افغانستان با جامعه جهانی بیشترین استفاده را نماید. از جانب دیگر، در فضای پس از 2014، این افغانستان بود که می‌بایست با ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های خود، کمک‌های جامعه جهانی و حضور افغانستان در محراق (کانون) توجه جهانی را حفظ می‌کرد. ارتباط با سفارت‌خانه‌های خارجی در کابل، سفرهای متعدد در سطح منطقه و جهان، اشتراک در کنفرانس‌های بین‌المللی و نمونه بسیار بارز آن، سفر هر 15 عضو شورای امنیت سازمان ملل به کابل و نشست ویژه شورای امنیت در مورد افغانستان، نشان می‌دهد که بعد کارکردی سیاست خارجی افغانستان بسیار مثبت بوده و افغانستان به عنوان کشوری که به دنبال صلح و امنیت جهانی است، کماکان در محراق (کانون) توجه کشورهای قدرتمند جهان قرار دارد. بر این اساس، سیاست خارجی افغانستان در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی، دست‌آوردهای بزرگی داشته و در هر پنج حلقه فعال بوده است.

در این میان، تنها ضعفی که افغانستان در عرصه سیاست خارجی داشته، و تنها متوجه حکومت افغانستان نمی‌شود، بلکه متغیرهای بسیاری در آن دخیل بوده، عدم همکاری پاکستان است. این مسأله تنها به سیاست خارجی افغانستان بر نمی‌گردد، بلکه به پیچیدگی روند صلح و سیاست‌گذاری در پاکستان و عدم صداقت و جدیت این کشور در مبارزه با تروریسم بر می‌گردد. در سایر موارد، افغانستان در سیاست خارجی خود بسیار موفق بوده است.
 
سوال: به غیر از پاکستان، روابط افغانستان با سایر همسایگان چگونه بوده است؟

تمنا: غیر از پاکستان ـ که ما نتوانستیم این کشور را قانع بسازیم همکاری صادقانه و جدی در مبارزه با تروریسم داشته و در کنار صلح و آرامش و امنیت مردم افغانستان قرار بگیرد ـ افغانستان با سایر کشورها رابطه خوبی دارد.
ـ بهترین رابطه ما در منطقه با هند است و این کشور یکی از شرکای استراتژیک افغانستان به حساب می‌رود.
ـ رابطه افغانستان با چین رو به گسترش بوده و ماهیت اقتصادی‌تری یافته، به ویژه با حضور افغانستان در محور طرح یک کمربند ـ یک راه، که طرح جدید اقتصادی چین است.
ـ روابط افغانستان با جمهوری‌های آسیای مرکزی مانند تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان، کم کم از فاز امنیتی وارد فاز اقتصادی شده است. تجارت و ترانزیتی که میان این کشورها و از مسیر افغانستان میان آن‌ها با سایر کشورها مطرح است، اتصال خطوط راه آهن افغانستان با خطوط راه آهن کشورهای آسیای مرکزی، ترانزیت انرژی، خط لوله گاز تاپی و سایر مسائل، باعث شده که رنگ و رونق اقتصادی بیشتری در سیاست خارجی افغانستان در قبال کشورهای آسیای مرکزی نمود داشته باشد.
ـ رابطه افغانستان با جمهوری اسلامی ایران بسیار متفاوت‌تر از سایر همسایگان است. مشترکات فرهنگی، زبانی، دینی، تاریخی و مدنی، یک بستر خوب برای همکاری در تمام عرصه‌ها میان دو کشور است؛ هم در عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی و علمی و هم در بخش همکاری‌های اطلاعاتی و مبارزه با تروریسم. لذا تفاوتی که ایران با سایر کشورها دارد، این است که زبان، فرهنگ، دین، مدنیت و تاریخ مشترک در طرح همکاری‌های دو کشور، بستر بسیار ستبری (گسترده‌ای) است که می‌تواند زمینه‌ساز و گسترش‌دهنده همکاری‌ها در سایر جنبه‌ها شود. خوشبختانه رابطه ما با ایران به ویژ در مسائل مربوط به آب و همچنین امضای یک سند همکاری‌های استراتژیک، به مرحله نهایی خود رسیده است. دولت افغانستان امیدوار است این سند به زودی نهایی شود و به عنوان مبنای همکاری‌های آینده، میان دو کشور به امضا برسد.
 
سوال: تفکیک آشکاری در عرصه سیاست خارجی افغانستان را می‌توان شاهد بود؛ این کشور با کشورهای همسایه و منطقه به دنبال همکاری‌های اقتصادی است و با آمریکا و ناتو توسعه همکاری‌های امنیتی و نظامی را پیگیری می‌کند. دیدگاه شما نسبت به این تفکیک در سیاست خارجی افغانستان چیست؟

تمنا: افغانستان در سیاست خارجی خود، انتخاب‌های عقلانی دارد. بر اساس این انتخاب‌ها، نیازهایی که افغانستان در عرصه‌های امنیتی و توسعه اقتصادی دارد، بخش‌بندی شده و این کشور متناسب با هر نیازی که در سطح ملی دارد، با کشورهای دیگر وارد تعامل می‌شود. در این زمینه، اگر توسعه اقتصادی یک کشور بیش از توسعه امنیتی‌اش باشد، طبیعتا ما در سیاست و روابط خارجی با آن کشور، به فعالیت‌های اقتصادی ارجحیت خواهیم داد. از سوی دیگر، اگر کشوری ظرفیت‌های بیشتری در عرصه امنیتی دارد، افغانستان در سیاست خارجی خود ترجیح می‌دهد در روابط با این کشور به دنبال مسائل امنیتی باشد. بنابراین، سیاست خارجی افغانستان بر اساس ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های کشورهای بین‌المللی و نیازهای داخلی در سطح ملی، به دنبال انتخاب‌های عقلانی است. البته این به معنای ارحجیت یک کشور نسبت به کشوری دیگر نیست، بلکه به معنای بهره‌مندی از توانمندی، ظرفیت و پتانسیل‌هایی ‌است که در روابط دوجانبه با کشورها وجود دارد.
 
سوال: آیا این باعث نشده که برخی سوءتفاهم‌ها بین کشورهای مختلف به وجود آید؟ به عنوان مثال می‌توان رویکردهای جدید روسیه در عرصه تحولات امنیتی افغانستان را ذکر کرد که می‌تواند پیامد این سیاست خارجی افغانستان باشد.

تمنا: کشورهایی که به صورت سنتی در مسائل امنیتی افغانستان دخیل بودند، دیگر باید تاریخ را فراموش کنند. دوران آن تاریخی که افغانستان تمام نیازمندهای سیاسی و امنیتی خود را از طریق برخی کشورهای منطقه برآورده می‌ساخت، گذشته است. در شرایط کنونی، تمام کشورها در نظام بین‌الملل حق دارند بر اساس منافع ملی خود، وارد هرگونه تعامل با سایر کشورها شوند؛ اما حکومت افغانستان تا جایی که به مسائل امنیتی و قدرت‌های بزرگ بر می‌گردد، این اطمینان را به سایر کشورها داده که کانونی برای رقابت‌های کشورهای منطقه و قدرت‌های بزرگ جهان نیست. در این میان، اگر تنها یک کانون برای تکامل و همکاری میان کشورهای رقیب در منطقه و نظام بین‌الملل وجود داشته باشد، آن کانون، افغانستان است. از یک‌سو باید گفت که کشورهای بزرگ همانند روسیه و آمریکا، در نقاط دیگری فرصت برای تقابل و یا رقابت دارند و از سوی دیگر، ظرفیت‌ها و پتانسیل‌هایی که در آن مناطق هست نیز بیش از افغانستان می‌تواند منافع این کشورها را تأمین کند؛ لذا افغانستان به عنوان کانون تعامل منطقه‌ای و بین‌المللی مطرح است و کشورهای دیگر باید از همین جایگاه به افغانستان بنگرند.
 
سوال: با توجه به سه نظام امنیتی موجود در منطقه آسیای مرکزی، خاورمیانه و جنوب آسیا، افغانستان به کدام‌سو متمایل است؟
 

تمنا: علاوه بر سه سیستم امنیتی که در جنوب، غرب و شمال افغانستان وجود دارد، دو سیستم امنیتی دیگر که کمی فراتر از منطقه کارکرد دارد نیز وجود دارد.
ـ یکی سیستم امنیتی شانگهای است که در حال تبدیل شدن به محور همکاری‌های اقتصادی و امنیتی است، اما تا هنوز آماده نیست و برای تبدیل شدن به یک سیستم همکاری امنیتی بالغ به زمان نیاز دارد.
ـ اما سیستم دیگری در منطقه وجود دارد که من در مطالعات امنیتی خود، نام آن را «سیستم امنیتی سایه» گذاشته‌ام. این سیستم امنیتی سایه به منطقه ما تعلق ندارد، اما استلزامات سیاسی و امنیتی خود را در منطقه گسترانده است. این سیستم امنیتی پنجم، ناتو است. ناتو به منطقه آمده تا به عنوان یک سیستم امنیتی جدید، نه در «سطح جغرافیایی»، که در «سطح مفهومی»، مفاهیمی چون امنیت، مبارزه با تروریسم، اقتصاد بازار و ارزش‌های فرهنگ لیبرال دموکراسی را در منطقه پاس بدارد.
 
افغانستان در میان پنج سیستم امنیتی پیرامون خود، بیشترین شباهت و اشتراک را به لحاظ مفهومی با سیستم امنیتی ناتو دارد. از یک‌سو امنیت افغانستان به امنیت ناتو گره خورده و کشورهای عضو ناتو بزرگترین شرکای اقتصادی افغانستان در نظام بین‌الملل به حساب می‌روند، و از سوی دیگر، مشترکاتی که به لحاظ مفهومی میان افغانستان و کشورهای ناتو وجود دارد، مشترکاتی چون ارزش‌های لیبرال دمکراسی، حقوق بشر و حقوق زن، به عنوان دست‌آوردهای غیرقابل کتمان حکومت افغانستان و جامعه جهانی در 17 سال گذشته است. این مسائل باعث می‌شود که افغانستان بیشترین قرابت و نزدیکی را با سیستم امنیتی ناتو داشته باشد. در این بین، هر چند ناتو در منطقه ما حضور ندارد، اما به صورت مفهومی توانسته مؤلفه‌های موجود در امنیت‌سازی افغانستان را در خود هضم کند و هم‌تعاونی ایجاد کند. لذا از میان پنج سیستم امنیتی پیرامون افغانستان، سیستم مفهومی ناتو، بیشترین قرابت را با سیستم امنیتی افغانستان دارد. این در حالی است که مسائل نظامی و امنیتی و مدرن‌سازی ارتش افغانستان بر اساس استانداردهای ناتو است، بر این اساس، این سیستم بهتر می‌تواند پاسخگوی نیازهای امنیتی و اقتصادی افغانستان باشد.
اما این به معنای تقابل افغانستان با سایر سیستم‌های امنیتی پیرامونش نیست. استفاده از ظرفیت‌های موجود در سیستم امنیتی ناتو برای ایجاد صلح و ثبات در افغانستان است و صلح و ثبات در این کشور، به صلح و ثبات در منطقه منجر می‌شود.
 
سوال: کارآمدی، محدودیت‌ها و موانع فرا روی این سیستم امنیتی چیست؟ نشانه‌هایی از تقابل سیستم‌های امنیتی منطقه با سیستم امنیتی ناتویی دیده می‌شود؟
 
تمنا: همیشه وقتی که یکی از سیستم‌های امنیتی منطقه بر افغانستان مسلط شده و مدیریت مسائل سیاسی و امنیتی را به دست گرفته (سیستم امنیتی شمال در زمان اتحاد جماهیر شوروی، سیستم امنیتی خاورمیانه در زمان جنگ‌های داخلی و سیستم امنیتی جنوب آسیا در زمان طالبان)، سایر سیستم‌ها واکنش‌ها نشان ‌داده‌اند؛ و این باعث شده که سیستم‌های امنیتی منطقه، مشکلات بین خود را در افغانستان دنبال کنند. اما از آنجا که سیستم امنیتی ناتو برای مبارزه با تروریسم به این‌ کشور آمده و طالبان و سایر گروه‌های تروریستی یکی از بزرگترین عوامل تهدیدکننده صلح و امنیت در منطقه به حساب می‌روند، حضور خوش‌خیمی در منطقه دارد؛ به همین خاطر سایر سیستم‌های امنیتی پیرامون افغانستان نسبت به حضور ناتو، واکنش منفی نشان نداده و آن را به عنوان یک سیستم امنیتی خوش‌خیم ـ که می‌تواند باعث ایجاد صلح و ثبات در منطقه شود ـ پذیرفتند. در این بین، طبیعی است که در مسائل کلان میان این سیستم‌های امنیتی منطقه‌ای و سیستم ناتو، سوءتفاهم‌هایی وجود دارد و این غیرقابل کتمان است، اما افغانستان در سیاست خارجی خود تلاش کرده از تقابل‌ها میان سیستم ناتو و سیستم‌ها و کشورهای منطقه دور بماند.
 
سوال: آیا تمایل افغانستان به سیستم امنیتی ناتو، به معنای پایان دوران بی‌طرفی در سیاست خارجی افغانستان خواهد بود و یا این‌که افغانستان هم‌چنان یک منطقه حائل و عایق میان سیستم‌های امنیتی منطقه باقی خواهد ماند؟
 
تمنا: سیاست خارجی افغانستان از سه سال گذشته به این‌سو شاهد دو تحول عمیق بوده است؛
ـ ترک بی‌طرفی؛ اتخاذ سیاست بی‌طرفی در صد سال گذشته ـ که البته در بخش‌هایی از تاریخ ما معقول بوده، نه در اکثر آن ـ باعث عقب‌ماندگی افغانستان شده است. این بی‌طرفی از سه سال گذشته به این‌سو ترک شده و افغانستان در راستای منافع ملی خود، رابطه و مواضع مشخص با کشورهای مختلف دارد.

ـ حرکت از توازن به سمت تعادل؛ در سیاست خارجی حکومت‌های قبلی افغانستان، توازن مسأله محوری در سیاست خارجی افغانستان بود. افغانستان همواره تلاش می‌کرد که هم آمریکا را با خود داشته باشد، هم روسیه را به بیان دیگر رقبایی مثل ایران و آمریکا، پاکستان و هند، چین و آمریکا را در کنار خود دارد. اما این سیاست خارجی از سه سال گذشته بدین ‌سو تحول پیدا کرده و  به جای توازن در سیاست خارجی، تعادل جایگزین شده است. تعادل به این معنا که وزن هر کشور در سیاست خارجی افغانستان، متناسب با ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های آن کشور برای برقراری ارتباط در عرصه‌های سیاسی، امنیتی، اقتصادی و توسعه‌ای است.

بر این اساس، می‌توان گفت که افغانستان سیاست بی‌طرفی را ترک کرده و به پیمان ناتو و به کشورهای عضو این سازمان به عنوان دوستان پایدار خود در نظام بین‌الملل می‌نگرد.
 
سوال: وقتی افغانستان سیاست بی‌طرفی را در سیاست خارجی خود به کنار نهاد، واکنش همسایگان و قدرت‌های منطقه به این سیاست چه خواهد بود؟

تمنا: بالاخره اقدامات و کنش‌های مرتبط با سیاست خارجی، یک سری سیاست‌های همسو و ناهمسو را در محیط منطقه‌ای و بین‌المللی به دنبال دارد. ما نمی‌توانیم، یا هیچ کشوری نمی‌تواند این تبعات منفی و مثبت و بازتاب‌های منطقه‌ای و بین‌المللی را که ممکن است در پی یک سیاست خارجی تبارز کند، نادیده بگیرد؛ لذا طبیعی است که وقتی افغانستان در سیاست خارجی خود بی‌طرفی را ترک کرده، با یک‌سری بازخوردهای مثبت و منفی در منطقه یا نظام بین‌الملل مواجه خواهد شد و این طبیعی است. با در نظرداشت چنین مسائلی، سیاست خارجی جدیدی را که ما اتخاذ کردیم، مبتنی بر منافع ملی و در راستای برآورده ساختن نیازهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی افغانستان است. امیدوار هستیم که کشورهای منطقه نیز وضعیت افغانستان را درک کنند و همان‌طور که خودشان کشورهای بی‌طرف نیستند، بپذیرند که افغانستان به عنوان کشوری که حضور بین‌المللی و منطقه‌ای قوی دارد، بتواند سیاست خود را متناسب با منافع ملی خویش اتخاذ کند.
 
سوال: دولت افغانستان چه ظرفیت‌هایی در اختیار دارد و چگونه می‌تواند این شرایط جدید را با کشورها و قدرت‌های همسایه و منطقه مدیریت کند؟

تمنا: وقتی ما سیاست اتحاد و ائتلاف را در سیاست خارجی خود دنبال می‌کنیم، دوستان، رقبا و دشمنان خود را در روابط بین‌الملل تشخیص می‌دهیم. بر این اساس، طبیعی است با دوستان و کسانی که در توسعه، بازسازی و امنیت افغانستان تأثیر مثبت‌تری دارند، رابطه عمیق‌تر و قوی‌تری ایجاد می‌کنیم. این خود یک ظرفیت و پتانسیل برای دستگاه سیاست خارجی افغانستان و مدیریت اوضاع است. هیچ کشوری به تنهایی نمی‌تواند بر مشکلاتی که با آن مواجه است، فایق آید؛ لذا بحث اتخاذ سیاست اتحاد و ائتلاف در راستای قدرت بخشیدن به افغانستان است و این مسأله می‌تواند به عنوان یک امر بازدارنده، تبعاتِ منفیِ منطقه‌ای یا بین‌المللی اتخاذِ ترکِ سیاست بی‌طرفی توسط افغانستان را مدیریت کند.

مسأله بعدی که در رابطه به این سوال مطرح است، بحث اجماع داخلی و ملی است. حکومت افغانستان در ترک سیاست بی‌طرفی در سیاست خارجی خود، اجماع ملی و حمایت رهبران جهادی، متنفذین سیاسی و قومی را همراه دارد. تمام کسانی که در دهه‌های گذشته در سیاست افغانستان دخیل بودند، به این نتیجه رسیده‌اند که سیاست بی‌طرفی نتوانسته منافع ملی افغانستان را تأمین کند؛ لذا ترک سیاست بی‌طرفی از داخل کشور هم حمایت می‌شود و این بحث دیگری است که دولت افغانستان را در اتخاذ سیاست اتحاد و ائتلاف با قدرت‌های بزرگ جهانی، استوارتر و قوی‌تر می‌سازد.
 
سوال: برخی از کارشناسان بر این عقیده هستند که استراتژی جدید آمریکا در افغانستان، بلوک‌بندی جدیدی را در منطقه در حال شکل دادن است؛ بلوک آمریکا ـ هند ـ افغانستان و بلوک چین ـ روسیه ـ هند ـ ایران. در چنین فضایی، آینده همکاری و رشد افغانستان را چگونه تصور می‌کنید؟

تمنا: بله! درست است. ایالات متحده آمریکا منافعی در منطقه دارد که در صورت تشکیل یک مستطیل استراتژیک، قابل تحقق است. در صورتی که این مستطیل استراتژیک و امنیتی که چهار ضلع آن از دید من افغانستان، هند، ترکیه و اسرائیل است، ایجاد شود، چتر امنیتی آمریکا در خاورمیانه سوراخ نخواهد بود. لذا این بلوک‌بندی به صورت طبیعی انجام خواهد شد. در مقابل این مستطیل امنیتی افغانستان، هند، ترکیه و اسراییل، مثلث امنیتی ایران، روسیه و چین قرار دارد؛ اما من تصور نمی‌کنم این مثلث و مستطیل امنیتی، افغانستان را به عنوان کانون تعارض خود انتخاب کنند، بلکه نقاط دیگری از جهان وجود دارد که محل تقابل و تعارض این مثلث و مستطیل باشد، اما نه افغانستان! از دید من، ظرفیت‌هایی که افغانستان در مبارزه با تروریسم دارد، موقعیت ژئوپلیتیک این کشور و نقش افغانستان به عنوان منطقه حائل و مسائلی از این دست، می‌تواند مانع تبدیل شدن افغانستان به کانون تقابل‌های این مثلث و مستطیل شود. از این منظر اگر قرار باشد تعاملی بین این مثلث و مستطیل ایجاد شود، کانون این تعامل و گفتگو، افغانستان خواهد بود.
 
سوال: با توجه به استراتژی جدید منطقه‌ای و همچنین استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا، نظام تحولات داخلی در افغانستان و همچنین تحولات منطقه‌ای و جهانی را چگونه ترسیم می‌کنید؟

تمنا: چرخشی که در سیاست خارجی و در استراتژی امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در قبال افغانستان و منطقه جنوب آسیا ایجاد شده، کاملا همسو با سیاست خارجی جمهوری اسلامی افغانستان است. این همسویی دست‌اندرکاران سیاست خارجی افغانستان را به این نتیجه رسانده که هرچه بیشتر در راستای تحقق اهداف منافع ملی کشور، از این استراتژی بهره ببرند. ایالات متحده آمریکا در شرایط کنونی به نقطه‌ای رسیده که ما ده سال پیش رسیده بودیم. پاکستان کشوری حامی تروریسم است؛ کشوری که قلمرو تحت نفوذ خود را برای تامین (حمایت مالی)، تجهیز و آموزش تروریست‌ها فراهم کرده بود. این چرخش در سیاست خارجی آمریکا از یک‌سو می‌تواند به کمتر شدن نقش پاکستان در معادلات سیاسی و امنیتی منطقه منجر شود و از جانب دیگر، به دوستی و اتحاد بیشتر میان افغانستان و سایر کشورهایی که سابقه روابط غیردوستانه با پاکستان داشتند، بیافزاید. این اتحاد جدید استراتژیک در منطقه، در فقدان یک پاکستان قوی ایجاد خواهد شد و افغانستان، هند، ایران و سایر کشورها باید آن را مدیریت کنند. این فضای جدید، فضایی است که می‌تواند برای صلح‌ و ثبات‌سازی منطقه‌ای، مؤثر واقع شود.
 
سوال: از دید شما روابط آمریکا با پاکستان به کدام‌سو خواهد رفت؟

تمنا: رابطه آمریکا، پاکستان و استراتژی جدید ایالات متحده آمریکا در برابر این کشور، پاکستان را بر سر یک دو راهی قرار داده است. پاکستانی‌ها مانده‌اند که بین موفقیت در سیاست خارجی و سیاست داخلی، کدام را انتخاب کنند! بعد از سال 1947 تشکیل پاکستان و جدایی این کشور از هند، مهم‌ترین دغدغه سیاست‌مداران پاکستانی، اسلام‌گرایانی بود که می‌خواستند در این کشور حکومت اسلامی ایجاد کنند. در چنین شرایطی، سیاست‌مداران و سیستم اطلاعاتی پاکستان به این نتیجه رسیدند که تنها راهی که دغدغه افراط‌گرایان و تندروان اسلامی را از اسلام‌آباد دور کند، این است که نیرو و ظرفیت بنیادگرایان و اسلام‌گرایان افراطی به خارج از مرزهای پاکستان صادر شود. این تنها راه موفقیت در سیاست داخلی پاکستان بود؛ زیرا افکار و ایده‌های افرادی مثل محمدعلی جناح و سایر تکنوکرات‌هایی که از مؤسسین پاکستان بودند، با اندیشه‌های تندروانه اسلام‌گرایان سازگار نبود. در آن موقع برای دست‌یابی به این هدف، دو منطقه در سیاست خارجی و امنیتی پاکستان مهم شناخته شد؛ یکی جامو و کشمیر و دیگری افغانستان. این دو منطقه بهترین جایی بودند که ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های افراط‌گرایان را جمع می‌کرد و آن‌ها را مشغول می‌ساخت. بر این اساس، به مدت چند دهه، تکنوکرات‌های اسلام‌آباد و سازمان آی.اس.آی این کشور، اسلام‌گرایان افراطی را در بیرون از مرزهای این کشور مشغول نگه داشتند. بنابراین این حمایت از تروریسم و صدور ظرفیت افراط‌گرایان در راستای تقویت بنیان‌های دولت ـ ملت در داخل پاکستان است و بحثی مرتبط با تحولات داخلی پاکستان به حساب می‌رود.

مسأله بعدی، رابطه آمریکا و پاکستان است. نقش آمریکا به عنوان یک شریک استراتژیک بین‌المللی و قوی برای پاکستان در 60 سال گذشته، بحث جدی در سیاست خارجی پاکستان است. اگر آمریکا در کنار پاکستان نمی‌بود، این کشور به بسیاری از دست‌آوردهای فنی و نظامی خود در طول دهه‌های گذشته نمی‌رسید؛ به ویژه این‌که کمک‌های اقتصادی و نظامی آمریکا، سنگ بنای توسعه نظامی و اقتصادی پاکستان را در دهه‌های گذشته گذاشت.

لذا نقش آمریکا به عنوان یک حامی، جزء جدایی‌ناپذیر سیاست خارجی پاکستان بوده است.
اما حالا پاکستانی‌ها بر سر یک دو راهی قرار گرفته و در این وضعیت پارادوکسیکال (دارای تضاد) متزلزل هستند که در کنار آمریکا بمانند و کماکان در سیاست خارجی موفق باشند، و یا این‌که از تروریسم حمایت کرده و صدور این عناصر ناامنی به منطقه را ادامه بدهند و در سیاست داخلی خود موفق باشند؟! بر این اساس، پاکستانی‌ها باید انتخاب کنند که می‌خواهند ایالات متحده آمریکا را با خود داشته باشند و در عوض در سیاست داخلی خود ناکام بمانند و افراط‌گرایی و تروریسم را از مرزهای خود صادر نکنند، و یا این‌که در سیاست داخلی موفق باشند، ظرفیت افراط‌گرایان و اسلام‌گرایان را به بیرون از مرزهای پاکستان صادر کنند تا اسلام‌آباد با خاطری آسوده به دولت ـ ملت‌سازی، مسائل اقتصادی و حکومت‌داری بپردازد، ولی شریک کلان استراتژیکی مثل ایالات متحده آمریکا را از دست بدهد؟! زمان در چند ماه آینده نشان خواهد داد که پاکستان کدام را ترجیح خواهد داد! من تصور می‌کنم که در نهایت پاکستانی‌های موفقیت در سیاست داخلی را ترجیح خواهند داد و با آمریکا وارد تنش خواهند شد و این به معنای پایان ماه عسل روابط پاکستان با ایالات متحده آمریکا خواهد بود. از سوی دیگر، چنین تصمیمی، نقش پاکستان را در معادلات سیاسی امنیتی منطقه‌ای و جهانی کم رنگ‌تر خواهد ساخت و طبیعی است که در چنین فرایندی، ما دیگر تأثیرگذاری‌های سلبی پاکستانی‌ها بر مسائل امنیتی افغانستان را نخواهیم داشت.
انتهای مطلب/


کد مطلب: 1216

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/interview/1216/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir