کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

امکان‌سنجی تغییر در اندیشه‌های طالبان

طالبان از دیروز تا امروز؛ بررسی عملکرد و بازخوانی مبانی فکری

17 فروردين 1398 ساعت 13:55

طالبان در حال حاضر در مرزی قرار دارد که از یک سو آماده تداوم افراط و از سوی دیگر آماده چرخش به سوی اعتدال است. در درون طالبان، دو جناح قدرتمند وجود دارد؛ جناح میانه‌رو که عبدالغنی برادر و تعداد دیگری از آن نمایندگی می‌کنند و جناح تندرو که شاخه سرخ این گروه را تشکیل می‌دهد.
امیدی که در زمینه چرخش طالبان به سمت اعتدال وجود دارد، این است که حامیان بیرونی طالبان به این باور رسیده‌اند که تندروی این گروه به ضرر آنها است و هر قدر طالبان در قامت یک گروه نظامی، کشنده و توام با خشونت برجسته شود، حامیان این گروه بیشتر موقعیت خود را از دست می‌دهند؛ به همین دلیل حامیان طالبان به این نتیجه رسیده‌اند که بهتر است چهره متعادلی به طالبان داده شود و دلایلی دال بر این تغییر تصمیم حامیان خارجی طالبان دیده می‌شود که از آن جمله ترور چهره سرشناس حامی این گروه در پاکستان است. اجلاس علمای پاکستان در نشستی موضع تندی در قبال جنگ افغانستان اتخاذ کرد و در نتیجه مولانا سمیع‌الحق که از لحاظ فکری بسیار بر طالبان تأثیرگذار بود، در یک حادثه مشکوک حذف شد. یا در اتفاقی دیگر، نشست‌هایی در عربستان برگزار شد و فتاوایی از سوی علما صادر شد که مسلمان‌کشی و عمل انتحاری حرام اعلام شد. این‌ موارد نشان می‌دهد که سرمنشأهای تفکر طالبان و همچنین رهبران دیوبندی، به سمت اعتدال متمایل شده‌اند؛ از این رو فرصتی فراهم شده که بر اساس آن، ممکن است طالبان از موضع تندورانه گذشته خود فاصله گرفته و مشی معتدل‌تری را برگزیند.


ایران شرقی/

در طول نزدیک به یک سالی که گفتگوها و مذاکرات صلح با طالبان در افغانستان با شدت بیشتری دنبال می‌شود، این نگرانی هم‌چنان برجسته بوده که در صورت توافق سیاسی آمریکا با این گروه، طالبان تا چه اندازه به لحاظ فکری و ایدئولوژیک آماده گذار از یک قرائت افراطی و متحجرانه به یک رویکرد منعطف و معتدل است؟! گروه طالبان در مصاحبه‌ها و صحبت‌هایی که از این گروه در رسانه‌ها منتشر شده، اعلام کرده که دیگر به دنبال بازگشت به حاکمیت گذشته خود نیست، دیگر به دنبال ایجاد امارت اسلامی نخواهد بود و نوع دیدگاه‌ آنها نسبت به زنان، همانند گذشته افراطی نیست، بلکه برعکس آن‌ها به دنبال تشکیل حکومت اسلامی‌اند. اما آیا تعریف طالبان از حکومت اسلامی با تعریف گروه‌های داخل افغانستان یکسان و مشابه است؟ طرف‌های داخلی افغانستان تا چه اندازه آماده‌ پذیرش نوع نگاه طالبان از اسلام و عقب‌گرد از قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی موجوداند؟ حقوق اقلیت‌ها چه خواهد شد؟ «ایران شرقی» چگونگی تغییر نوع نگاه، اندیشه‌ و باورهای طالبان و نگرانی‌های موجود را در گفتگویی با دکتر اکرم عارفی، استاد علوم سیاسی دانشگاه خصوصی کاتب در کابل بررسی کرد.
 
سوال: حدود ربع قرن از پیدایش جنبش طالبان می‌گذرد، اگر بخواهیم اندیشه‌ها و تفکرات این گروه را بازخوانی کنیم، مهم‌ترین عوامل در شکل‌گیری تفکر حاکم بر طالبان از منظر محیط داخلی افغانستان چیست؟
عارفی:
طالبان هنگامی که ایجاد شدند، تحت تأثیر یک سری عوامل قرار داشتند، که آن عوامل این گروه را به شدت رادیکال ساخت؛
ـ اول این‌که طالبان اولین حضور خود در حوزه مسائل سیاسی، اداره امور کشور و برخورد با جامعه افغانستان را تجربه می‌کرد. رهبران طالبان و تعداد زیادی از اعضای این گروه تا آن زمان با مدارس دینی سر و کار داشتند و وقتی با واقعیت جامعه مواجه شدند، هنوز به فکر این بودند که می‌توانند آن داده‌های ذهنی و معلومات خود را در اجتماع پیاده کنند؛ اما طالبان پس از پنج سال حکومت در افغانستان متوجه شدند تصورات درونی آن‌ها با واقعیت‌های بیرونی جامعه تفاوت دارد.
ـ مسأله دوم، نحوه حضور و حکومت‌داری طالبان با مخالفت‌های گسترده‌ای از سوی جامعه مواجه شد. در طول این سال‌ها، عدم پذیرش افکار رادیکال و تندروانه طالبان از سوی جامعه، این گروه را وادار کرد که برای پذیرش عامه مردم، تغییراتی در رفتار خود ایجاد کند. به خصوص این‌ که در شرایط کنونی، قشر اصلی جامعه افغانستان را فعالین جامعه مدنی، دانش‌آموزان و دانشجویانی تشکیل می‌دهد که شدیدا متأثر از افکار مدرن هستند و در چنین جامعه‌ای، سخت است که طالبان اندیشه‌های رادیکال و سلفیت را از طریق فشار عملی کنند.
ـ عامل سوم بحث کشورهای حامی طالبان و جامعه جهانی است. طالبان در ابتدا به فکر ایجاد یک حکومت اسلامی بدون مرز بودند و خیلی زود افغانستان را به میدان حضور داوطلبان جنگ‌جو و جهادی از کشورهای مختلف تبدیل کرده، امکانات کشور، ولایت‌ها و مراکز را در اختیار آن‌ها قرار دادند. حتی بسیاری از ساختمان‌ها، خانه‌ها و مراکز در کابل، پایتخت افغانستان در اختیار جنگ‌جویان خارجی قرار  گرفت. به این ترتیب، طالبان به این پندار بودند که بسیار راحت می‌توانند یک حکومت اسلامی که مرزهای زمینی رسمی نداشته باشد را ایجاد کنند. اما طالبان با واکنش شدید جامعه جهانی مواجه شدند؛ مسأله سقوط حکومت آن‌ها مطرح شد و فشارها بر این گروه افزایش یافت؛ در نتیجه آن‌ها موضع‌ خود را تغییر داده و بر اساس مرزهای مشخص سرزمینی موضع‌گیری کردند. در نتیجه موضع طالبان تغییر کرد و آن‌ها ولو این ‌که ایده ایجاد حکومت اسلامی فراملی داشته باشند، اما مجبور شدند بپذیرند که بر اساس مرزهای ملی عمل می‌کنند و به این نتیجه برسند که مرزها به این آسانی قابل شکستن نیست.‌
اینها عواملی بود که طالبان را در مجموع به نرمش و تغییر افکار خود واداشت.  

سوال: اعتقاد بر این است که نسل اول طالبان که هنوز هم بر این گروه سیطره دارد، حاصل مدارس محلی افغانستان و متأثر از فرهنگ قومی است. شما تا اندازه‌ای به این مسأله اشاره کردید. تا چه حد نسل اول طالبان متأثر از فرهنگ قومی و مدارس محلی بودند؟
عارفی:
در شکل‌گیری هسته اولیه طالبان، 3 عنصر وجود دارد که هر کدام نقش بسزای خود را در شکل‌گیری این گروه داشته است؛
ـ عنصر اول همان افکار تندروانه دینی و مذهبی است که قشر علما را وادار کرد برای نجات اسلام در افغانستان یا حفظ دست‌آوردهای جهاد، دست به اقدامی بزنند.
ـ مسأله دیگر، مسأله آداب و رسوم قومی و قبیله‌ای است که چنین می‌پنداشتند حکومت از سیطره قوم پشتون خارج شده است. در واقع حساسیت‌ شدیدی که در آن زمان در جامعه روستایی افغانستان نسبت به شکل‌گیری حکومت مجاهدین وجود داشت، طالبان را وادار به یک عکس‌العمل شدید کرد؛ ننگ یا عصبیت قومی که زمام قدرت در افغانستان را در دست یک غیرپشتون نمی‌پذیرفت.
ـ عامل خارجی را هم باید مد نظر داشته باشیم. خارجی‌ها به این باور بودند که طالبان در یک چهره بسیار رادیکال اسلامی، بهتر می‌توانند رهبران گروه‌های جهادی با سابقه را جذب کنند. در این بین، پاکستان طرفدار این بود که هر قدر افکار طالبان دینی‌تر باشد و این گروه به مرزهای ملی پایبند نباشد، بیشتر می‌توان از آن‌ برای دست‌یابی به اهداف منطقه‌ای استفاده کرد.
این عوامل سه‌گانه‌ای بود که در شکل‌گیری و پیداش طالبان نقش کلیدی داشت.
 
سوال: نقش مدارس دیوبندی بر شکل‌گیری گروه طالبان کمتر از دو عامل پیشین نیست. در این زمینه چه نظری دارید؟
عارفی:
یقینا افکار دیوبندی نقش بسیار اساسی در شکل‌گیری طالبان داشته است. افکار دیوبندی در دو نقطه پاکستان حضور برجسته‌تری دارد؛ در مناطق پشتون‌نشین در ایالت‌های خیبرپختونخواه و بلوچستان و دیگری در کراچی. مدارس بزرگ دینی و مرکز فعالیت‌های دیوبندی‌ها نسبت به تمام پاکستان در کراچی بیشتر است، اما چون مهاجرین افغانستانی بیشتر در دو ایالت خیبرپختونخواه و بلوچستان حضور داشتند، امکانات جلب و جذب برای طلاب دینی افغانستان در این دو ایالت بیشتر فراهم شد؛ در نتیجه مهاجرین ما بیشتر در این دو ایالت و قدری هم در کراچی به سمت مکتب دیوبندی کشیده شدند.
حزب سیاسی- مذهبی که در پاکستان از دیوبندی‌ها نمایندگی می‌کند، حزبی است که در اختیار علما و مردم پشتون این کشور قرار دارد. این حزب جمعیت علمای اسلام است و مولانا فضل‌الرحمن و سمیع‌الحق که پشتو زبان هستند، گردانندگی این جمعیت را به عهده داشتند. این حزب، مکتب دیوبندی پاکستان را در کل دنیا رهبری می‌کند. از این جهت، این دو رهبر و احزاب آنها، بیشترین زمینه را برای تأسیس مدارس دینی و جذب فرزندان مهاجر فراهم کردند. افکار طالبان هم بیشتر متأثر از این دو شخصیت و جمعیت علمای اسلام به رهبری فضل‌الرحمن و سمیع‌الحق قرار داشته است.
 
سوال: با تاکید به رفتارهای سیاسی و مذهبی طالبان در طول دوران حاکمیت و خیزش مجدد آن، تأثیر عوامل منطقه و محیط بین‌الملل را در رفتارهای این گروه چگونه می‌بینید؟
عارفی:
اشاره کردم که در شکل‌گیری هسته اولیه طالبان و هم‌چنین حوزه فکری آن‌ها، عوامل بیرونی یکی از عوامل اساسی و بنیادی بوده است. حتی در آوانی که طالبان روی کار آمد، تحت تأثیر دیوبندی‌های پاکستان و حتی آی‌اس‌آی (سازمان اطلاعات ارتش) پاکستان بود که نقش به سزایی در تندروی طالبان داشتند.
در شرایط کنونی هم که در افکار طالبان تغییر می‌بینیم، باز هم عوامل بین‌المللی و منطقه‌ای تأثیرگذار بوده است؛ یعنی کشورهای بیرونی چون پاکستان، قطر، امارات و حتی عربستان، طالبان را وادار ساخته‌اند در افکار تندروانه خود بازنگری کرده، دیدگاه خود را تغییر دهد؛ بنابراین در تمام مراحل پیدایش و تقویت طالبان و چه در عرصه‌های فکری، سیاسی و نظامی این گروه، نقش عوامل خارجی‌ بسیار جدی بوده است.
 
سوال: پس از گذشت 25 سال از ایجاد گروه طالبان که شاهد سقوط حاکمیت این گروه و خیزش و قدرت‌گیری مجدد آن هستیم، تفکر حاکم بر طالبان در چه وضعیتی قرار دارد؟ آیا طالبان هنوز یک گروه افراطی است؟
عارفی:
طالبان در حال حاضر در مرزی قرار دارد که از یک سو آماده تداوم افراط و از سوی دیگر آماده چرخش به سوی اعتدال است. در درون طالبان، دو جناح قدرتمند وجود دارد؛ جناح میانه‌رو که عبدالغنی برادر و تعداد دیگری از این جناح نمایندگی می‌کنند و جناح تندرو که شاخه سرخ یا این گروه را تشکیل می‌دهد و اگر روی بخش فکری طالبان کاری صورت نگیرد، این زمینه وجود دارد که این گروه بار دیگر به سمت رادیکالیسم حرکت کند.
اما امیدی که وجود دارد، این است که امروز حامیان بیرونی طالبان به این باور رسیده‌اند که تندروی طالبان به ضرر آنها است، زیرا هر قدر طالبان در قامت یک گروه نظامی، کشنده و توام با خشونت برجسته شود، حامیان این گروه بیشتر موقعیت خود را از دست می‌دهند؛ لذا این حامیان به این نتیجه رسیده‌اند که بهتر است چهره متعادلی به طالبان داده شود. دلایلی دال بر تغییر دیدگاه حامیان بیرونی طالبان وجود دارد. اجلاس علمای پاکستان، موضع تندی در قبال جنگ افغانستان اتخاذ کرد و در نتیجه مولانا سمیع‌الحق که در گذشته از لحاظ فکری بسیار بر طالبان تأثیرگذار بود، در یک حادثه مشکوک حذف شد و این ترور معنادار است. یا در سوی دیگر، جلساتی در عربستان برگزار شد و فتاوایی از سوی علما صادر شد که مسلمان‌کشی و عمل انتحاری حرام بیان شد. این‌ موارد نشان می‌دهد که سرمنشأهای تفکر طالبان و رهبران دیوبندی، به نوعی به سمت اعتدال می‌روند؛ از این رو فرصتی فراهم شده که بر اساس آن، طالبان آمادگی دارد تا از موضع تندورانه گذشته خود فاصله بگیرد و مشی معتدل‌تری را برگزیند.
 
سوال: بر اساس رفتارها، کلام و شناخت موجود از طالبان، در صورت مشارکت این گروه در دولت آینده چه برداشتی از نوع حکومت‌داری مطلوب این گروه دارید؟ آیا می‌توان مدلی از حکومت‌های موجود را برای آن مثال زد؟
عارفی:
طالبان هنوز بر نوع حکومت سابق خود پافشاری دارد، ولی نوع تعبیر و ادبیاتی که به کار می‌برد، بسیار مهم است. طالبان در گذشته بیشتر از کلمه "امارت" استفاده می‌کرد، امارت اسلامی، ولی در این اواخر در اظهار نظرها و گفتگوهایی که نشر شده، به جای کلمه امارت، از کلمه "حکومت اسلامی" استفاده می‌کند.
حکومت اسلامی در ادبیات سیاسی، یک حکومت مدرن است که شرایط و ویژگی‌های آن با روش‌های زمان طالبان متفاوت می‌باشد. از سوی دیگر، تعابیر مختلفی از حکومت اسلامی نزد اندیشمندان مسلمان مثل سید قطب و... وجود دارد. به عنوان مثال، ما عین تعبیر حکومت اسلامی را در ادبیات جماعت اسلامی پاکستان می‌بینیم و از سوی دیگر، این ادبیات در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز وجود دارد، اما مشخص نیست که تعبیر طالبان از حکومت اسلامی چه ویژگی و تعریفی دارد؟! اما با وجود آن که  طالبان پیشتر تمایل نداشت از ادبیات دیگری جز امارت اسلامی استفاده کند، استفاده از حکومت اسلامی توسط رهبران این گروه معنادار است. می‌خواهم بگویم اگر طالبان در افغانستان بر سر قدرت بیاید و دولت تشکیل دهد، تلاش می‌کند که به جای امارت، دولت یا حکومت اسلامی باشد که در این حکومت، به گونه‌ای که چندی قبل خود عباس استانکزی (رئیس هیئت مذاکره کننده طالبان) بیان کرد، یک جایگاه سیاسی را هم برای زنان پذیرفته‌اند، فقط گفته‌اند که زنان نمی‌توانند در رأس دولت و رییس‌جمهور باشند. طالبان در شرایط کنونی روی اصول حکومت اسلامی پافشاری دارد، ولی در روش‌ها و شیوه‌ها، یا نسبت به آزادی‌ها، سعی می‌کنند منعطف‌تر عمل ‌کنند.
 
سوال: با نوع ساختار حکومتی که در شرایط کنونی در افغانستان وجود دارد، فکر می‌کنید طالبان تا چه اندازه خواهان تغییر در این شیوه حکومتی که در قانون اساسی درج شده، خواهد بود؟
عارفی:
این حکومت و قانون اساسی که مواد آن با آموزه‌های اسلامی فاصله دارد، به این صورت برای طالبان قابل قبول نیست. طالبان تا آخرین لحظات پافشاری خواهد کرد که باید قانون اساسی افغانستان تغییر کند و جنبه‌های اسلامی و دینی حکومت و مسائل دیگر خصوصا فرهنگ اسلامی از قبیل مسأله زن و پوشش آن‌ها، بیشتر برجسته شده و مورد نظر قرار بگیرد. آن اسلامی که ما فعلا در افغانستان داریم، برای طالبان قابل قبول نیست و این گروه خواهان تغییرات بیشتری در ماهیت حکومت کنونی خواهد شد.
 
سوال: اگر روند صلح افغانستان به فرجامی برسد، بر اساس تفکرات و بینش طالبان، نوع نگرش این گروه در دوران پساصلح را در زمینه اقلیت‌ها و همین طور زنان چگونه می‌بینید؟
عارفی:
نگرانی در این زمینه وجود دارد، منتهی باید این را در نظر بگیریم که طالبان در مجموع آماده تغییر در ذهنیت‌ها، نگاه و رفتار خود در جامعه است. تصور بر این است که اگر بستر و زمینه‌های داخلی فراهم شود و نیروهایی از قبیل جامعه مدنی و اقلیت‌ها که در فضای 18 سال گذشته رشد کردند، مقداری مقاومت کنند، با حمایت و فشاری که از سوی خارجی‌ها شکل می‌گیرد که تا حالا مثبت بوده، می‌توانیم بگوییم که طالبان در آینده دید مناسبت‌تری نسبت به اقلیت‌ها خواهد داشت، و قطعا آن شرایط گذشته (دوران حاکمیت طالبان) برنخواهد گشت. این طور نیست که طالبان تنها بازیگر صحنه سیاسی افغانستان باشد که هر چه را بر اساس خواست و عقاید خود تنظیم کند، بلکه طالبان بخشی از نیروهای سیاسی جامعه خواهد بود. اگر یک موضع مشترک و منسجم از سوی نهادهای مختلف روی دست گرفته شود، به حاشیه راندن اقلیت‌های قومی، مذهبی و سیاسی توسط طالبان امکان‌پذیر نخواهد بود.
 
سوال: پس از مذاکرات طالبان و آمریکا، گفتگوهای بین‌الافغانی باید آغاز شود، در این مرحله چه مباحثی مطرح خواهد شد و چه چالش‌هایی در آن وجود دارد؟
عارفی:
به نظر می‌رسد سخت‌ترین و پیچیده‌ترین مرحله گفتگو و مذاکره با طالبان، مرحله گفتگوهای بین‌الافغانی با طرف‌های داخل افغانستان باشد. در این گفتگوها مسائل بسیاری از قبیل ارزش‌های موجود، نوع نظام سیاسی، مشارکت سیاسی، نقش و جایگاه زنان، رسانه‌ها، مسائل فرهنگی و هویتی و بسا مسائل دیگر مطرح خواهد شد که هر کدام می‌تواند روند مذاکرات را با مشکل مواجه سازد. نگرانی هم بیشتر همین است که طالبان تا چه اندازه می‌تواند با این مسائل و دیدگاه‌های داخلی افغانستان کنار بیاید؟!
 
سوال: چنانچه گفتگوهای صلح به نتیجه برسد، آیا امکان مخالفت بخشی از بدنه طالبان با پروسه صلح و تداوم مبارزه وجود دارد؟
عارفی:
یقینا این نگرانی بجا است و کاملا وجود دارد. ممکن است بخشی از طالبان، هیچ نوع مذاکره را قبول نکند و به هیچ سازشی تن ندهد. این بخش می‌تواند به سوی گروه‌های تندرو که متکی به مبارزات مسلحانه و جهادی هستند، کشیده شود. این نگرانی بسیار قابل پیش‌بینی است که اگر اکثریت طالبان به پروسه صلح جذب شود، اقلیت‌هایی از این گروه از سوی گروه‌های تندرو دیگر مانند داعش شکار شوند و یا به خاطر رقابت‌های داخلی خود، نخواهند ترک مخاصمه کنند. اما اگر دو عامل دیگر به کمک روند گفتگو و طالبان بیاید، این خطر کمتر می‌شود؛ اول این‌ که طالبان به صورت قاطع در مناطقی که حضور دارد، اجازه ندهد گروه‌های رادیکال و تندرو قدرت پیدا کند و عامل دوم، از آن‌ جا که تمام گروه‌ها از جمله طالبان وابسته به بیرون هستند، اگر منابع بیرونی دست از حمایت گروه‌های رادیکال بردارند، زمینه ریزش و تداوم مبارزه به حداقل می‌رسد؛ در غیر این صورت، بخشی از طالبان در قالب گروه‌های تندرو باقی خواهند ماند.
انتهای مطلب/


کد مطلب: 1880

آدرس مطلب :
https://www.iess.ir/fa/interview/1880/

موسسه مطالعات راهبردي شرق
  https://www.iess.ir