ایران شرقی 17 اسفند 1396 ساعت 8:59 https://www.iess.ir/fa/interview/1273/ -------------------------------------------------- گفتگو با استاد دانشگاه قائد اعظم پاکستان عنوان : سیاست خارجی پاکستان بعد از استراتژی جدید آمریکا -------------------------------------------------- پاکستان از جمله بازیگران مهم منطقه می‌باشد که سیاست‌های آن اثرات زیادی بر کشورهای همسایه و منطقه دارد و شناخت سیاست‌های این کشور نسبت به تحولات پیرامونی به ویژه کشور افغانستان از اهمیت زیادی برخودار است. با مشخص شدن استراتژی جدید آمریکا در قبال افغانستان و جنوب آسیا و به حاشیه رفتن پاکستان، روابط این کشور با آمریکا بیش از پیش متشنج شده است. فشار رو به افزایش آمریکا بر پاکستان، رفتار دیپلماتیک تازه‌ای از اسلام آباد را در پی داشته است و سران سیاسی و نظامی این کشور سفرهای متعددی به کشورهای مهم منطقه از جمله روسیه و ایران داشته‌اند. با توجه به پیشینه سیاسی پاکستان و سابقه این کشور در بازی‌ دوگانه، نقش‌آفرینی‌های اخیر این کشور در ایجاد ائتلاف‌ منطقه‌ای و بررسی پایداری روابط جدید آن با کشورهای منطقه واکاوی بیشتری را می‌طلبد. متن : ایران شرقی/   پاکستان از جمله بازیگران مهم منطقه می‌باشد که سیاست‌های آن اثرات زیادی بر کشورهای همسایه و منطقه دارد و شناخت سیاست‌های این کشور نسبت به تحولات پیرامونی به ویژه کشور افغانستان از اهمیت زیادی برخودار است. با مشخص شدن استراتژی جدید آمریکا در قبال افغانستان و جنوب آسیا و به حاشیه رفتن پاکستان، روابط این کشور با آمریکا بیش از پیش متشنج شده است. فشار رو به افزایش آمریکا بر پاکستان، رفتار دیپلماتیک تازه‌ای از اسلام آباد را در پی داشته است و سران سیاسی و نظامی این کشور سفرهای متعددی به کشورهای مهم منطقه از جمله روسیه و ایران داشته‌اند. با توجه به پیشینه سیاسی پاکستان و سابقه این کشور در بازی‌ دوگانه، نقش‌آفرینی‌های اخیر این کشور در ائتلاف‌ منطقه‌ای و پایداری روابط با کشورهای منطقه نیاز به واکاوی دارد. به منظور بررسی این موضوع «موسسه مطالعات آسیای مرکزی و افغانستان» گفتگویی با «ذوالفقار علی قریشی» رئیس «موسسه مطالعات آسیا» در پاکستان و استاد دانشگاه قائد اعظم انجام داده است. متن این گفتگو به شرح زیر است:  سئوال: نظر شما درباره نوع روابط پاکستان با کشورهای مختلف به ویژه ایران چیست؟ قریشی: روابط کشورها با یکدیگر بر اساس منافع ملی و بین‌المللی است که در نهایت خط مش سیاست خارجی را تعیین می‌کند بنابراین پاکستان هم از این قاعده مستثنی نیست. به طور مثال، زمانی که طالبان در افغانستان حکومت می‌کردند روابط ایران و پاکستان، روابط حسنه‌ای نبود. در آن زمان پاکستان از طالبان حمایت می‌کرد و ایران پشتیبان اتحاد شمال یا به عبارتی مخالفان طالبان بود. به رغم این که این دو کشور همسایه هستند و اشتراکات زیادی بین آنها وجود دارد اما به دلیل این که منافع بین‌المللی این دو کشور در افغانستان در تضاد قرار داشت، امکان نداشت که هدف مشترک داشته باشند اما بعد از حادثه 11 سپتامبر و تغییر سیاست پاکستان، روابط اسلام‌آباد و تهران نیز بهبود یافت. بعد از سال 2001 روابط اسلام‌آباد و تهران بهبود یافت و علت آن منافع مشترک ملی و بین المللی این دو کشور بود. در مجموع روابط تهران- اسلام‌آباد ممکن است فراز و نشیب داشته باشد اما هرگز تیره نبوده است. بنابراین روابط پاکستان با هر کشور دیگری از جمله ایران، آمریکا و عربستان تابعی از منافع ملی و بین‌المللی است. ما در یک جامعه بین المللی زندگی می‌کنیم و نمی‌توانیم به طور کامل بر خلاف اصول و قوانین جهانی رفتار کنیم. این تصوری نادرست است که چون پاکستان با آمریکا رابطه دارد، ایران به این کشور اعتماد نکند زیرا ممکن است ایران هم با دهلی نو که بزرگترین دشمن اسلام‌آباد است رابطه داشته باشد. پاکستان و ایران باید با در نظر گرفتن منافع مشترک از ظرفیت‌های یکدیگر استفاده کنند و با درک شرایط طرف مقابل روابط همه جانبه را گسترش دهند. پاکستان خواهان ارتباط و همکاری با ایران است اما این کشور باید حساسیت خود را نسبت به ارتباطات اسلام‌آباد با سایر کشورها و دیگر فعالیت‌های پاکستان در منطقه،  کاهش دهد و بر اساس منافع خود تصمیم بگیرد. پاکستان اولین کشوری بود که بعد از هسته‌ای شدن ایران از این کشور حمایت کرد و در حال حاضر نیز در این زمینه حامی این کشور است. پاکستان اعلام کرده است که ایران و هر کشور دیگری حق دارد برای مقاصد صلح آمیز از انرژی هسته‌ای استفاده کند. اسلام آباد معتقد است برنامه هسته‌ای ایران تحت قوانین بین‌المللی است بنابراین تحریم‌ها علیه این کشور باید لغو شود. از دیدگاه من، علت محدودیت روابط پاکستان با ایران تحریم‌های بین المللی و علت اجرایی نشدن خط لوله انتقال گاز ایران به پاکستان نیز تحریم‌های بین‌المللی است. متأسفانه نقش آفرینی پاکستان در معادلات منطقه‌ای از دیدگاه روابط این کشور با آمریکا بررسی می‌شود که این درست نیست. پاکستان پیرو بی‌چون و چرای سیاست‌های آمریکا نیست فقط در مواردی که منافع این کشور اقتضا می‌کرد با واشنگتن همکاری کرد. سئوال: روابط واشنگتن - اسلام‌آباد از چه زمانی آغاز شد؟ آمریکا در روابط خود با پاکستان چه اهدافی را دنبال می‌کرد؟ قریشی: زمانی که پاکستان به استقلال دست یافت، جنگ سرد بین شوروی سابق و آمریکا به اوج خود رسیده بود. روسیه طرفدار کمونیسم بود و بعد‌ها چین نیز به طرفداران کمونیسم پیوست. قریشی بر این باور است که آمریکا از گسترش کمونیسم در منطقه می‌ترسید به همین دلیل با اجرای قراردادهای سیتو و سنتو تلاش کرد از ادامه گسترش کمونیسم جلوگیری کند. واشنگتن به دنبال این بود که هند را در قراردادهای سیتو و سنتو مشارکت دهد اما جواهر لعل نهرو نخست وزیر هند که تفکرات سوسیالیستی داشت حاضر به توافق با واشنگتن نبود. بعد از هند گزینه دیگری جز پاکستان برای آمریکا وجود نداشت و اسلام‌آباد برای اجرای قراردادهای سیتو و سنتو با واشنگتن به توافق رسید. در این برحه از زمان آمریکا به فکر جلوگیری از گسترش کمونیست‌ها بود و پاکستان بعد از جدا شدن از هند برای امنیت خود نیاز به یک پشتیبان قوی داشت. پاکستان در همکاری با آمریکا صداقت داشت اما واشنگتن رفتار دوگانه با اسلام‌آباد داشت و در مراحل مختلف این کشور را تنها گذاشت. واشنگتن تحت قرارداد سیتو و سنتو باید از اسلام‌آباد حمایت می‌کرد اما در جنگ با هند این کشور را تنها گذاشت. آمریکا که در ویتنام از روسیه شکست خورده بود سعی داشت نیروهای این کشور را از افغانستان بیرون کند و انتقام بگیرد بنابراین بهترین گزینه در این زمینه پاکستان بود. واشنگتن موفق شد با کمک پاکستان از گروه‌های جهادی برای جنگ با روسیه استفاده کند و این کشور را وادار به ترک افغانستان نماید اما بعد از آن بار دیگر اسلام‌آباد را تنها گذاشت. بعد از حادثه 11 سپتامبر واشنگتن مجبور شد دوباره به اسلام‌آباد رجوع کند. جنگ افغانستان از یک سو موجب ناامنی در پاکستان شد و از سوی دیگر حضور تعداد زیادی از مهاجرین افغانستانی در این کشور مشکلات زیادی به وجود آورد. آمریکا جنگ مبارزه با تروریسم را فقط از دیدگاه خود می‌بیند و حاضر نیست از تلاش‌های پاکستان در این زمینه قدردانی کند. واشنگتن در افغانستان شکست خورده و تلاش دارد با متهم کردن پاکستان این کشور را مقصر جلوه دهد. ادامه جنگ سرد بین واشنگتن و اسلام‌آباد سبب می‌شود که داعش و طالبان در افغانستان تقویت شوند. دولت افغانستان محدود به کابل است و آمریکا نمی‌تواند بدون همکاری امنیتی با پاکستان علیه گروه‌های شبه‌نظامی که در سراسر این کشور فعال هستند وارد عمل شود. سئوال:پاکستان چه اهدافی را در افغانستان دنبال می‌کند و علت اختلاف 2 کشور چیست؟ زمانی که اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان شد سفری به پاکستان داشت و از مقر نظامی این کشور بازدید به عمل آورد. سرویس‌های امنیتی افغانستان و پاکستان با هم به توافقاتی دست یافتند اما چون هند خواهان نقش نقش مثبت اسلام آباد نبود، با استفاده از نفوذ خود مانع اجرای این توافقات شد. مقامات مختلف پاکستانی بارها اعلام کرده‌اند که امنیت در افغانستان به نفع اسلام‌آباد است. عملیات‌های تروریستی بزرگ در پاکستان از جمله حمله به مدرسه متعلق به ارتش در پیشاور، ریشه در افغانستان دارد و تروریست‌ها از خاک این کشور به عنوان پایگاه علیه اسلام‌آباد استفاده می‌کنند. بعد از اینکه پاکستان در سال 2001 سیاست خود را در قبال طالبان تغییر داد مانند گذشته با آن‌ها ارتباط ندارد. در عین حال پاکستان به خاطر همکاری گذشته، با طالبان در ارتباط است و به درخواست آمریکا تلاش کرد این گروه را پای میز مذاکره بکشاند. مذاکره با طالبان در منطقه مری آغاز شده بود اما سرویس‌های امنیتی متخاصم با انتشار خبر مرگ ملا عمر مذاکرات را به چالش کشیدند. سئوال:روابط کنونی پاکستان و آمریکا را چطور می‌بینید آیا امکان بهبود روابط وجود دارد؟ قریشی: در روابط بین المللی نه کسی دوست شما هست نه دشمن شما بنابراین روابط آمریکا و پاکستان نیز تابع همین وضعیت می‌باشند. اگر واشنگتن خواسته باشد به شیوه تهدید و تحقیر؛ اسلام‌آباد را با خود همراه کند هرگز موفق نخواهد شد اما اگر شیوه خود را تغییر دهد و با اسلام‌آباد مذاکره کند ممکن است بتواند برای ادامه همکاری به توافق برسد. آمریکا تصور می‌کند که پاکستان یک کشور اجاره‌ای است و هر زمان خواسته باشد می‌تواند با پرداخت کمی پول این کشور را با خود همراه کند اما واقعیت این نیست. پاکستان خواهان همکاری بر پایه برابری و منافع مشترک است و با دریافت پول حاضر به ادامه همکاری از نوعی که فقط به نفع آمریکا باشد نیست. سئوال: نظر شما درباره روابط اسلام‌آباد- ریاض و نفوذ عربستان در پاکستان چیست؟ قریشی: پاکستان و عربستان از گذشته روابط بسیار خوبی با یکدیگر داشتند اما یادآوری می‌کنم که نوع ارتباط با سایر کشورها بستگی به منافع ملی و بین‌المللی دارد. به طور مثال زمانی که عراق به کویت حمله کرد از پاکستان خواست نیروهای نظامی خود را به این کشور اعزام کند اما اسلام‌آباد نپذیرفت. در جنگ یمن هم عربستان خواهان مشارکت پاکستان بود اما اسلام‌آباد اعلام کرد اگر حرمین شریفین یا ریاض در خطر باشند وارد عمل می‌شود اما حاضر نیست نیروهای خود را به یک کشور مسلمان ثالث اعزام کند. پاکستان ملاحظات ایران را برای شرکت نکردن در جنگ یمن در نظر داشت و انتظار ما این است که عربستان هم شرایط اسلام‌آباد را درک کند و درخواست‌های نامعقول نداشته باشد. سئوال: به دنبال استراتژی جدید آمریکا در افغانستان و جنوب آسیا، به نظر می‌رسد دو بلوک در منطقه در حال شکل گرفتن است، در این باره چه دیدگاهی دارید؟ قریشی: در حال حاضر بازی بزرگ تازه‌ای در منطقه آغاز شده است که تلاش کشورها برای دسترسی به منابع انرژی می‌باشد. 80 درصد نفت مورد نیاز آمریکا و اروپا از طریق مسیر آبی تنگه هرمز تأمین می‌شود. جرج بوش رئیس جمهور پیشین آمریکا تهدید کرد که اگر ایران برنامه هسته‌ای خود را ادامه دهد به این کشور حمله خواهد کرد و در مقابل، تهران اعلام کرد تنگه هرمز را می‌بندد و اگر چنین می‌شد، مسیر ترانزیت نفت آمریکا و اروپا مسدود می‌شد. یک دیدگاه این است که حادثه 11 سپتامبر یک برنامه از قبل طراحی شده آمریکا برای سلطه بر منابع انرژی بود. هدف آمریکا از سلطه بر افغانستان در اختیار گرفتن مسیرهای ترانزیت انرژی به ویژه در کشورهای آسیای مرکزی بود. آمریکا با ایجاد پایگاه نظامی در تاجیکستان و ازبکستان اهداف خود را برای سلطه بر مسیر ترانزیت انرژی دنبال کرد. جالب است که روسیه و چین در این مقطع به اقدامات آمریکا اعتراض نکردند. دیدگاه دیگر این است که آمریکا به دنبال محدود کردن چین بود به همین دلیل ضمن امضای قرارداد هسته‌ای با هند سعی کرد حلقه پیرامون این کشور را تنگ کند. چین که از جانب آمریکا احساس خطر کرده بود روابط خود را با پاکستان گسترش داد تا از این کشور به عنوان سپر دفاعی در برابر واشنگتن و دهلی‌نو استفاده کند. در حال حاضر بلوک‌های تازه‌ای در منطقه شکل گرفته است که یک طرف آن شامل آمریکا و هند است و طرف دیگر چین و پاکستان. هر یک از این دو بلوک‌ تلاش دارند سایر کشورهای منطقه مانند سریلانکا و ... را با خود همراه سازند. رفتار آمریکا این بلوک‌سازی را تشدید کرده است. به عنوان مثال کودتای اخیر ترکیه از طریق نمایندگان ناتو و در رأس آن‌ها آمریکا طراحی شد به رغم این که آنکارا از متحدان واشنگتن و ناتو بود. در سوریه هم ترکیه با آمریکا مخالفت و با روسیه همراهی می‌کند. پوتین اولین فردی بود که اردوغان را از کودتای طراحی شده توسط آمریکا آگاه کرد. طبق سناریوی تازه در منطقه ترکیه،روسیه،چین،پاکستان و ایران در یک بلوک قرار دارند و آمریکا و هند در طرف دیگر هستند. علت تشکیل این بلوک‌های تازه سیاست آمریکا و اوضاع منطقه همچنین منافع کشورها می‌باشد. جنگ سوریه، تهدید کره شمالی توسط آمریکا و فشار واشنگتن بر اسلام‌آباد بر اساس سناریوی تازه و همچنین تشکیل بلوک‌های جدید است. سئوال: به منظور برقراری ثبات در افغانستان و منطقه، نیاز به همگرایی منطقه ای است. به منظور رسیدن به این همگرایی چه راهکاری پیشنهادی می کنید؟ قریشی: اتحاد‌های بین‌المللی مانند سارک و اکو تحت تأثیر سیاست کشورهای عضو است و اگر این کشورها با هم سازش نداشته باشند عضویت در یک اتحاد منطقه‌ای بی‌فایده است. به طور مثال پاکستان و هند هر دو عضو سارک هستند اما چون نمی‌خواهند با هم همکاری کنند این موضوع بر فعالیت سارک نیز تأثیر منفی دارد. بعد از استقلال کشورهای آسیای مرکزی این کشورها و افغانستان به سازمان همکاری اکو پیوستند و 10 کشور عضو این پیمان هستند. علت اینکه سازمان اکو نمی‌تواند آنطور که باید فعالیت کند به کار خود ادامه دهد این است که کشورهای آسیای مرکزی مستقل نیستند و تحت تأثیر روسیه می‌باشند و تنش در روابط پاکستان و آمریکا نیز در این زمینه تأثیر گذار است. روابط پاکستان با ایران و دشمنی تهران با واشنگتن هم بر فعالیت اکو تأثیر گذار است. در مجموع می‌توان این طور نتیجه گرفت که سازمان اکو یا هر سازمان منطقه‌ای دیگر اهدافی را مشخص می‌کند اما در عمل نمی‌تواند در زمینه اهداف تعیین شده فعالیت کند زیرا کشورهای عضو حاضر نیستند فقط بر اساس منافع اقتصادی با هم همکاری کنند و هر یک سیاست خاص خود را در پیش می‌گیرند. همگرایی منطقه‌ای و ثبات در افغانستان نیاز به این دارد که کشورها منافع مشترک را در نظر بگیرند و از اصرار برای اجرا شدن تصمیمات یکجانبه خودداری کنند. کشورها باید ملاحظات یکدیگر را در نظر داشته باشند و گاهی نیز از برخی خواسته‌ها که در تقابل با منافع ملی نیست، چشم‌پوشی کنند. انتهای مطلب/